بازگشت

توصيه


اكنون كه مضمون شماري از احاديث نقل شد و به آنها اشاره گشت، خوب است نكته اي مهم را يادآوري كنم: مشكل اصلي انسان در اين جهان طبيعت، مشكل ظلمت است (كه از ظلم سرچشمه مي گيرد: ظلم به خود و ظلم به غير خود).انسانها - اغلب - در ظلمات طبيعت و افكار و عقايد نادرست و عادات و غرايز و آداب و عرفهاي نامستند به تعاليم الهي غرقند. اگر عمر انسان همينگونه سپري گردد و از جهان درگذرد، تا جاودان در همين ظلمت هراسناك - با هر حجم از نظر اعمالي كه در اين جهان در غفلت و ظلمت انجام داده است - باقي خواهد ماند، و نوري و نجاتي و روشنايي و آرامشي نخواهد يافت. و اين خود دوزخي است بزرگ و سهمگين بجز دوزخهاي


ديگر...

و تنها چيزي كه انسان را نجات مي دهد و راه رسيدن به سعادت و روشنايي جاوداني را به او مي نماياند، «كلام نور» است، يعني كلام وحي (قرآن كريم) و كلام حاملان وحي، يعني پيامبر اكرم «ص» و ائمه ي طاهرين «ع». اين سخنان است كه بايد در دسترس مردم قرار بگيرد، و انسانها همه از راه درك محتواي آنها به شناخت صحيح دست يابند، و خود را و جامعه ي خود را و زندگي خود را بر همان شالوده ي نوراني بسازند. و تفكر ضروري براي جامعه همين تفكر است، تفكر خالص قرآني. از اينرو لازم است اين سخنان به مردم آموخته گردد تا گامي باشد درست و استوار، در راه اصلاح عقايد، و تصحيح شناختها، و تهذيب نفوس، و تطهير جامعه، و احياي اخلاق ديني و تفكر قرآني در مردم، همه ي طبقات مردم.

اكنون اگر امامان جماعت، در هر روز كه به مسجد حاضر مي شوند، يك حديث - فقط يك حديث - براي مردم حاضر در مسجد بخوانند، سالي 365 حديث مي شود. بايد حديث را ابتدا انتخاب كنند (يعني آنچه براي مردم لازمتر و مفيدتر و سازنده تر است و مناسب است كه براي عموم نقل شود و درخور فهم عموم است)، و سپس متن آن و ضبط آن و مواد و محتواي آن را بخوبي در نزد خود درست كنند، و اگر نياز به سؤال از عالمتران دارد سؤال كنند (و در نقل و انتخاب به مآخذ معتبر رجوع داشته باشند)، آنگاه آن حديث را در يكي از نوبتهاي نماز جماعت (صبح، ظهر، شب) بخوانند، و بخصوص از كساني كه سواد دارند بخواهند تا دفترچه اي تهيه كنند و


احاديث را - با دقت - بنويسند، و گاه گاه آنها را دوباره مرور كنند و مورد فكر و تأمل قرار دهند، و به فرزندان و خانواده و نزديكان و دوستان خود نيز بياموزند. با اين اقدام ساده و كم زحمت، در مدتي اندك، يك فرهنگ الهي متعالي، و مصونيت بخش، و انسان ساز، و اخلاق آفرين، و ارزش آموز، و جامعه پيرا، در نزد هر كس گرد مي آيد، و انديشه و زندگي او و نزديكانش را - در همه ي شئون و ارتباطات انساني و اجتماعي - شكلي سالم و مهذب مي بخشد.

مثلا اگر كسي چند حديث درباره ي نكوهش و عذاب غيبت، يا خيانت، يا ظلم به ديگران، يا گرانفروشي، يا احتكار، يا نظر به نامحرم، يا رعايت نكردن حق ديگران، يا بي حرمتي به بزرگتران (پدران و مادران و معلمان...) بداند، وگاه مرور كرده در آنها تأمل كند، آيا اندك اندك، اگر اهل اين كردارها بوده است، آنها را ترك نمي كند؟ اگر امامان جماعت در همه ي مساجد چنين كنند، بنگريد كه تا چه اندازه به جامعه و فضيلت و سلامت روح مردم، و سالمسازي روابط اجتماعي و ارتباطات انساني و اقتصادي در داد و ستد خدمت كرده اند، بجز اجرهايي اخروي كه براي همه خواهد بود: گوينده و شنونده و نويسنده و عمل كننده.

همينگونه مدرسان، استادان مربوط، دبيران مربوط و مطلع... مي توانند هفته اي يك حديث - بشرحي كه اشاره شد - به شاگردان و دانشجويان و دانش آموزان بياموزند. وظيفه ي واعظان و منبريان فاضل كه در اين باره روشن است. دانشجويان نيز نبايد در اين راه كوتاهي كنند، و نبايد از اين منبع درياسان شناخت و تربيت خود را محروم


دارند.

به طلاب جوان نيز يادآوري مي كنم كه روزي، و اگر نشد هفته اي، يك حديث - از مدارك معتبر - براي خود جدانويسي كنند، يعني در دفتري جدا بنويسند، و تحت نظم و ترتيبي از نظر محتوي قرار دهند. نخست متن حديث را بدرستي ضبط كنند، جهات صرفي و نحوي و اعرابي آن را و تلفظ كلمات را (و جهات بلاغي را كه بسيار اهميت دارد، يعني معاني دقيق و ظريف را - كه در معني و مراد تأثيري بنيادين دارد -) بخوبي فراگيرند، و به هنگام نقل از مدرك دقت بسيار مبذول دارند، و سپس بكوشند تا محتواي آن را فراگيرند. با اين كار كم زحمت، مي توانند در ظرف 10 سال دوره ي سطح - تقريبا - دست كم حافظ 500 حديث شوند، و در 10 سال خارج نيز همينطور، كه جمعا 1000 حديث مي شود در ابواب مختلف معاني و معارف و حقايق و توحيد و معاد و عدل و آداب و سلوك و تربيت روحي و خودسازي اجتماعي... و اگر كسي هزار حديث را بخوبي بداند و در آنها تعقل و تفقه كرده باشد، تا چه اندازه مي تواند در كار ساختن خود و ساختن كسان مربوط به خود از خانواده و دوست و خويش و ديگر مردم موفق باشد. البته بايد چنانكه خود ائمه طاهرين «ع» دستور داده اند، در نقل و ضبط دقت شود، و تنها به حفظ و نقل (روايت) بسنده نگردد، بلكه در فهم (درايت) آنها و تفقه در احاديث (تفقه يعني تعقل جامع و همه جانبه) نيز كوشش شود، و حقايق و مفاهيم الهي كه مندرج در تعاليم و احاديث معصومين «ع» است با مطالب فكري متفكران و تصورات اصحاب رياضات بشري مخلوط نگردد، تا «كلام نور»، به


نورانيت خالص خود باقي بماند، و با «تعقل» خالص ادراك گردد، «تعقل خالص قرآني...».

و با تأمل در حقايق معارف حديثي، كه تقرير ديگري از حقايق قرآني است، و دريچه اي است براي اتصال به علوم «راسخان در علم»، و متصلان حقيقي به «قطب القرآن»، خواهند دانست كه «علم صحيح» كجاست؟ و معرفت راستين چيست؟ و مفاهيم و اصطلاحات سرگرم كننده كدام است و تعقل خالص كدام؟ و بهره وري ژرف و سرشار از نور خداداد عقل چگونه است؟ عقل حقيقت والايي است كه فقط معصوم «ع» مي تواند آن را - چنانكه سزاوار اين نور الهي است - به كار اندازد و به حد نصاب آن برساند، و انسان را ياري كند تا از آخرين مرحله ي ظرفيت عقل بهره گيرد، كه تازه اين خود يك آغاز است... كجا غير معصوم را چنين تواني است؟ و شگفتا كه پنداشته شود كه «تعقل» در فلسفه ي يوناني هست و در حكمت قرآني نيست؟...