بازگشت

حركت انقلابي عاشورا


ما مسلمانان براي ساختن جامعه هاي خويش و محتوا بخشيدن به حركتهاي خود سرمشقهايي بسيار داريم. «قرآن كريم» كه داستان انقلابهاي انبيايي را نقل كرده است براي همين منظور است (بر هم زدن جامعه ي ناسالم و ساختن جامعه ي سالم، و فروافكندن نظام ناسالم و ساختن نظام سالم). و همچنين است:

-سيره ي انقلابي پيامبر اكرم «ص» در برابر اشرافيت قريش و سرمايه داري جاهليت؛

- حكومت علي «ع» و منشورهاي آفتابسان «نهج البلاغه»؛

- خطب فاطميه در دفاع از آرمان «حكومت قرآني».

اينها همه مي توانند براي هر حركتي و انقلابي سرمشقهايي سازنده و تعيين كننده باشند؛ بلكه تحقق راستين يك انقلاب اسلامي


به همين است كه تعاليم و روشها و سيره هايي كه ياد شد، در آن تحقق يابد و به ثمر برسد.

يكي ديگر از سرمشقهاي بسيار مهم، در راه شكل دادن به يك انقلاب راستين، محتواي حركت عاشوراي حسيني است بشرط «تبيين درست». آگاهان بي غرض بخوبي مي دانند كه اين حركت خونين و تكان دهنده، كه همواره كاخهاي ستم را لرزانده، و جانها را بيدار ساخته، و آباديها را به خود آورده، و ارزشهاي فراموش گشته را از نو زنده كرده است، يك انقلاب سريع و پويا بود كه فاصله ي «عبادت» را در «مكه» و «شهادت» را در «كربلا» حذف كرد، و نشان داد كه خدا هنگامي بدرستي عبادت مي شود كه عدالت برقرار باشد، با ستمكاران مبارزه شود، و از ستمديدگان حمايت به عمل آيد. و عدالت هنگامي درست عملي مي گردد كه ايمان به خدا در كار باشد و به قصد پرستش خدا تحقق يابد. عاشورا نقطه ي پيوند ميان «توحيد» و «عدل» است، يعني بازتاب فرياد پيامبران:

«ان اعبدوا الله - و - اوفوا الكيل و الميزان، خداي را بپرستيد - و عدالت اقتصادي را بر پاي داريد».

عاشورا، حضور مجدد آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل و موسي و عيسي - علي نبينا و آله و عليهم السلام - است در قله ي فريادگري و هدايت. اينكه حسين «ع»را وارث آدم «ع» مي خوانيم و زيارت «وارث» را با سلام به آن پيامبران الهي آغاز مي كنيم براي همين است، يعني نقطه ي اتصال همه ي حركتهاي الهي و انقلابهاي خدايي، به صورت تجسم دوباره ي


- آدم «ع» و

- نوح «ع» و

- ابراهيم «ع» و

- اسماعيل «ع» و

- موسي «ع» و

- عيسي «ع» و

- محمد «ع» و

- علي «ع» و

- فاطمه «س» و

- امام حسن «ع»

در لحظه هاي خورشيدي عاشورا و واقعيت سرشار كربلا...

و اكنون بايد اين محتواها را در «مجالس عاشورا» آموخت و پراكند، و بعد سازندگي عاشورا را زنده كرد. بايد مجالس عاشورا را غني ساخت، و فرياد عاشورا را طنين افكن گردانيد، عاشورا فرياد زندگي است، پس بايد طنين آن در همه ي آفاق زندگي درپيچد.

جون به مجالس مذهبي، در ارتباط با عاشوراي حسيني، و رسالت سترگ آن اشاره اي شد، و چون مي نگريم كه تربيت ديني و اجتماعي مردم تا اندازه ي بسياري به محتواي اين مجالس مربوط است، و چون هيچ حركتي و اصلاحي بدون اصلاح تربيت عمومي به نتيجه اي مطلوب نمي رسد، در اينجا - به مناسبت - پيرامون محتواي مجالس مذهبي سخني به ميان مي آورم (و ان اريد الا الاصلاح ما استطعت).

بيقين بر پا داري مجالس سوگواري - در صورتي كه همراه با


ملاكها و موازين شرعي باشد - مطلوب خواهد بود؛ و اگر با قصد قربت توأم باشد، عبادت محسوب مي گردد، بلكه از عبادات مهم به شمار مي آيد. ياد مجاهدان راه خدا و شهداي دين خدا، زنده نگاهدارنده ي دين خداست، و مانند ياد خدا زنده كننده ي دلها و روشن كننده ي جانها و روانهاست. و هر جا ذكر صالحان رود رحمت خدا نازل گردد (عند ذكر الصالحين تنزل الرحمة).

و چون دين خدا و هدايت الهي - كه وسيله ي نجات انسانهاست - با زحمات و فداكاريها و جانبازيهاي آنان به ما رسيده است، اين مجالس مي تواند از نظر انسانيت و حقشناسي نيز عرض ادبي و اداي وظيفه اي باشد به پيشگاه مقدس و مقام والاي حضرات خاندان پاك و مطهر پيامبر اكرم «ص»، بويژه به پيشگاه مبارك اشراف اكبر و حماسه ي اعظم، حضرت حسين بن علي سيدالشهدا - عليه السلام.