بازگشت

مقدمه


بسم الله الرحمن الرحيم

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين .

ترتيب و فصل بندي كتاب حاضر محصول سال هاي اخير است، اما مطالب آن بتازگي نوشته نشده. از ديرباز - يعني از بيست سال پيش و شايد هم پيشتر - مي خواستم درباره ي اين حادثه ي مهم كتابي بنويسم و هر زمان مانعي مرا بازمي داشت؛ ليكن خاطره ي كار هيچگاه فراموش نگرديد و هر چندي چون برقي كه از دل ابر بجهد صفحه ي ذهن را روشن مي كرد.

وظيفه ي امروز به فردا و اين سال به عهده ي سال بعد واگذار شد. با گذشت زمان بيشتر خواندم و بهتر انديشيدم و هر بار جزئيات حادثه را در ذهن مرتب كردم و رابطه ي هر يك را با ديگري ژرف تر سنجيدم. چند سال پيش بمناسبت فرارسيدن ماه محرم خلاصه اي از آنچه در خاطر داشتم يا در يادداشت هاي پراكنده موجود بود در يكي از روزنامه هاي عصر تهران منتشر گشت. گروهي بسيار از دوستان و آشنايان با نامه و تلفن مرا مشمول عنايت خود ساختند ، تا آنجا كه يكي از دانشمندان خواست آن مقاله به عربي ترجمه و منتشر گردد. اين عنايت ها كه بيشتر از لطف خوانندگان ناشي بود تا از اهميت اثر، موجب گرديد تا بكوشم و كتاب را براي چاپ آماده سازم. خواست پروردگار چنين اقتضا كرد كه كتاب در اين روزها، بدين صورت به طالبان و علاقه مندان عرضه گردد.

چنانچه نوشتم آشنائي نويسنده با تاريخ اين حادثه تازه نيست، و تاريخ آن از پنجاه سال مي گذرد. اين داستان را تا آنجا كه مقدور بوده است از تاريخ هاي مجمل و مفصل، قديم و جديد و حتي منظومه ها، و مقتل ها مكرر خوانده ام و يا از اين و آن شنيده ام. و اگر بگويم بيشتر كتابهائي را كه در اين باره نوشته شده از نظر گذرانده ام مبالغه نيست. درباره ي علل اين رويداد، نخست عقيده ي من نيز همچون ديگر تاريخ نويسان گذشته و بعض نويسندگان امروز بود، ليكن بررسي چند واقعه در تاريخ پنجاه ساله ي آغاز اسلام، سبب شد كه اين حادثه را نيز بگونه اي


ديگر بررسي كنم تا علت يا علل حقيقي آنرا چنانكه بوده است دريابم. نتيجه ي اين بررسي ها اين شد كه دانستم بخش مهمي از حادثه هاي تاريخ اسلام - بخصوص از آغاز، تا عصر اول عباسي - نه چنان است كه تاريخ نويسان گذشته بقلم آورده اند و آيندگان آنرا بعنوان اصل مسلم پذيرفته اند.

آنچه مرا در اين باره به ترديد انداخت و سپس به جستجو كشاند، تحقيق درباره ي چند حادثه ي بظاهر كوچك بود كه بمناسبت كتاب ها و مقاله هايي كه در كار نوشتن آن بودم مي بايست بررسي شود. داستان غرانيق، داستان شهربانو، علت يا علل كشته شدن عمر و عثمان، توطئه ي خوارج در قتل علي (ع) جنايت هايي كه بخوارج عصر علي (ع) نسبت داده اند، سعد بن عبدالله بن ابي سرح و افزودن او به قرآن، و داستان هائي از اين قبيل كه مورخان ساده لوح چون طبري و ديگران در كتاب خود آورده اند، و متأسفانه بعض آن داستان هاي بي اصل دستاويزي براي شرق شناسان و معاندان اسلام گرديده است.

در پايان اين بررسي ها بود كه دانستم بيشتر اين وقايع بدان صورت كه مورخان ديرين نوشته اند رخ نداده است؛ اما افسوس كه آنان نوشته اند و مورخان بعد نيز تا آنجا كه مي خواسته اند و مي توانسته اند، بدان پيرايه بسته اند. مسلم شد كه كمتر حادثه ي تاريخي است كه از رنگ تبليغات سياسي امويان و عباسيان و يا تعصبات ديني، مذاهب مختلف بركنار مانده و حقيقت آن دگرگون نشده باشد. باين نتيجه رسيدم كه براي دريافت حقيقت تاريخي - هر چند بر اساس مظنه و احتمال هم باشد - خواندن متن تاريخ آن سال ها به تنهائي كافي نيست، بلكه بايد تاريخ را با ديگر شرايط، از جمله وضع جغرافيائي، اقتصادي و اجتماعي سنجيد، چنان كه شيوه ي علمي تاريخ نويسان امروز هم همين است.

مورخان پيشين هر چند در ضبط وقايع كوشش بسياري كرده اند و از اين جهت بر اخلاف خود حقي بزرگ دارند، اما در تحليل و تحقيق آن چنانكه بايد رعايت شرايط لازم نشده است و در اين باره آنان را معذور بايد داشت، چه اين راهي است كه تلاشهاي علمي قرن گذشته و حاضر بروي پژوهندگان گشوده است. بهر حال چنانكه در متن كتاب آمده است، اگر تاريخ اسلام با بينشي نو بررسي شود، پرده از روي بسياري از وقايع پر اهميت برداشته خواهد شد.

درباره ي تحليل اين حادثه چنانكه نوشته ام، تا آنجا كه ممكن بوده است از كوشش دريغ نكرده ام و رويدادها را يكي با ديگري سنجيده و با ديگر وقايع مقايسه كرده ام.

بهنگام نوشتن مطالب از مآخذ بآنچه نزديكتر به حادثه بوده است استفاده كرده ام چه احتمال دستكاري و تغيير در آن كمتر است، مگر يك دو كتاب كه


مطالبي در خور ذكر داشته است. اما هنگام بررسي ، به نوشته هاي بعد نيز از قرن پنجم تا عصر حاضر، تا آنجا كه ميسر بوده مراجعه شده است. براي بررسي وضع سياسي و اجتماعي اسلام تا پايان عصر خلفا كتاب هاي بعضي مورخان غربي كه در اسلام مطالعه دارند نيز از نظر دور نمانده است.

چنانكه نوشته ام، قديم ترين سند كتبي با زمان حادثه در حدود دو قرن فاصله دارد، اما چاره اي جز استناد به همين مدارك نيست . خداوند بزرگ همه ي ما را از ارتكاب هر گونه خطا باز دارد. آمين!

سيد جعفر شهيدي

تهران. اسفند ماه يكهزار و سيصد و پنجاه و هفت