بازگشت

توجه جناب سيدالشهداء از مدينه به جانب مكه






لا اضحك الله سن الدهر ان ضحكت

و آل احمد مظلومون قد قهروا



مشر دون نفوا عن عقر دارهم

كانهم قد جنوا ماليس يغتفر



سيد ابن طاوس وابن اعثم بر آنند كه خروج آن جناب از مدينه منوره سيم شعبان بود، وليكن جمهور محدثين و مورخين اتفاق دارند كه آن حضرت يكشنبه بيست وهشتم شهر رجب سنه ي ستين يك روز بعد از عبدالله زبير توجه فرموده، روز جمعه سيم شعبان به مكه معظمه شرف نزول ارزاني داشته، شعبان و شهر رمضان وشوال و ذي القعده در آنجا اقامت نمود، و روز سه شنبه ترويه حج را مبدل بعمره مفرده كرده [1] به جانب


عراق متوجه شد، يزيد بن معويه در رمضان اين سال كه از نهضت آن حضرت مطلع شد وليد بن عتبه رااز حكومت مدينه معزول و عمرو بن سعيد الاشدق را بدانجا فرستاد، چون حضرت بطرف مكه روان شد، مانند موسي بن عمران هنگام خروج از مصر و خوف از فرعون وقبطيان اين آيه قرائت كرد: فخرح منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين [2] از طريق اعظم و جاده معروف در حركت آمد، موالي عرض كردند كاش اين راه بگذاري و چنانچه ابن زبير كرده از بيراهه نهضت فرمائي، چه اگر وليد كسي از پي بطلب فرستد نتوانند رسيد، حضرت فرمود: لا و الله لاافارقه حتي يقضي الله ما هو قاض ازين راه نگذرم تا بدانچه فرمودني است خدا حكم فرمايد، در آنحال گروهي چند از ملائكه مسومين و مردفين حربه ها در دست و بر اسبان بهشتي سوار به خدمت آن سيد ابرار آمده عرض كردند يا حجة الله خداوند تبارك و تعالي جد بزرگوار تو را در مواطن كثيره بما مدد فرمود، وتو را نيز بما ياري خواهد داد، حضرت فرمود وعده گاه ما زمين كربلاست كه مشهد شريف و مضجع مطهر من است، چون بدانجا رسم نزد من آئيد، گفتند يا حجة الله خداوند فرموده كه حكم تو بشنويم وفرمان تو بپذيريم، اگر از دشمني بيم باشد در ركاب سعادت انتساب ملتزم باشيم، حضرت فرمود البته دشمنان بمن نرسند و مكروهي نرسانند تا به بقعه ي خويش رسم، پس جمعي از مؤمنان جن آمدند كه ما شيعيان و ياوران توايم، آنچه خواهي هم اكنون بفرماي اگر اشاره شود دشمنان تو به قتل آريم، كه تو هنوز هم درين مكان باشي، حضرت فرمود خداوند در قرآن مجيد فرموده: قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل الي مضاجعهم [3] من اگر در اين ولايت اقامت ورزم آن هلاك شدگان بدبخت به چه چيز امتحان و آزمايش شوند؟ و در آن تربت پاك به جاي من كه آرام خواهد يافت؟ از آن روز كه خداوند زمين بگسترد كربلا را برگزيد و پناه شيعيان و دوستان ما قرار داد در آنجا اعمال ايشان بپذيرد و دعاي ايشان اجابت فرمايد تا در اين جهان آنجا سكنا نمايند،


و در دو جهان آنها را امان باشد، اكنون باز گرديد و پسين روز شنبه عاشورا كه مرا به درجه رفيع شهادت رسانيده باشند باز آئيد در وقتي كه احدي از اهل بيت من باقي نباشد كه قصد كشتن او نمايند، وسر مطهر مرا در شهرها گردانيده به نزد يزيد بن معويه لعنهما الله تعالي ببرند، جنيان گفتند يا حبيب الله و ابن حبيبه اگر نه اطاعت فرمان تو فريضه بود و مخالفت تو روا نيست به قتل جميع دشمنان مبادرت مي نموديم پيش از آنكه به وجود مبارك آسيبي رسانند، حضرت فرمود به خدا سوگند بدانچه گفتيد من خود تواناترم و لكن: ليهلك من هلك عن بينة و يحيي من حي عن بينة [4] پس عبدالله بن مطيع به خدمت آمده و به قولي از مكه معظمه مي آمد، در راه مشرف شد عرض كرد جعلت فداك اراده كجا داري؟ گفت حاليا به مكه مي روم وسپس از خداوند خير مي خواهم، گفت خداي در همه حال خير پيش آورد و همواره سلامت و سعادت و فيروزي ملازم ركاب باد، و چون به مكه در آئي به غايت بر حذر باش از آنكه به كوفه روي، چه بلدي بس مشئوم و نامبارك است، كوفيان پدر بزرگوارت اميرالمؤمنين صلي الله عليه را شهيد كردند، وبرادر نامدارت حسن مجتبي راياري نكرده تنها گذاشتند، وبه زخم عكازه پاي آسمان فرسايش بخستند، چنانكه نزديك بود به درجه شهادت رسد، از حرم خداي تجاوز مفرماي كه سيد و مولاي عرب امروز توئي وحجازيان ديگري را با تو برابر نگيرند، هم در حرم خداي باش مردمان از هر طرف به خويشتن بخوان بخداي قسم كه اگر ترا حادثه پيش آيد ما را از هر كناره بربايند، پس حضرت سيد الشهدا عليه السلام طي مسافت فرموده سيم شعبان داخل مكه معظمه شده چون جمال كعبه بديد اين آيه بخواند: ولما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل [5] در اين چهار ماه و چند روز كه در مكه اقامت فرمود همه روزه اهل حجاز و معتمرين آفاق عالم كه آنجا بودند به خدمت


او تشرف مي جستند، عبدالله بن زبير ملازم جانب كعبه شده روزها به شرايط نماز و طواف اشتغال مي نمود، گاهي هر روز و گاهي هر دو روز يك بار از درك خدمت كسب سعادت مي كرد، ولكن مكنون ضمير خويش آشكار نمي كرد و توقف حضرت بر او سخت ناگوار بود چه مي دانست كه با وجود آن امام بر حق حجازيان اطاعت او نكنند و به متابعت او سر در نياوردند.


پاورقي

[1] قول مشهور که حضرت ابوعبدالله حج تمتع را بدل به عمره مفرده فرموده خلاف واشتباه است بلکه حضرت از اول بقصد عمره وارد مکه معظمه شده اند چنانکه امام صادق (ع) در خبر دهم بحار فرموده اند قال عليه‏السلام ان الحسين بن علي خرج قبل التروية بيوم الي العراق و قد کان دخل معتمرا و دليل بر خطاي قول مزبور (يعني کسانيکه مي گويند حضرت از جهت خوف بر جان خود حج تمتع را بدل به عمره مفرده کرده است) قول امام مظلومست در خبر همين کتاب: فقال لاسبيل لهم علي ولا يلقوني بکريهة او اصل الي بقعتي که تصريح مي کند کسي بر من سلطنت ندارد قبل از ورود به کربلا خلاصه اينست که از اول امام مظلوم نيت حج تمتع نداشتند و قصد عمره نمودند نه اينکه در اثناء حج تمتع عدول به عمره نمودند و اشکالي نيست که کسي در ذي القعده عمره به جا آورد اگر قصد حج نداشته باشد چنانچه امام ششم در خبر بحار فرموده قال عليه‏السلام ولابأس بالعمرة في ذي الحجة لمن لا يريد الحج.

[2] سوره قصص (28) آيه 20.

[3] سوره آل عمران آيه 146.

[4] سوره انفال (8) آيه 44.

[5] سوره قصص (28) آيه 21.