بازگشت

با خبر شدن مردم مدينه


عبيدالله بن اقطاع [1] و اصقاع [2] ولايات، مسرعان [3] دوانيد و عالميان را از آن مصيبت موحش و رزيت هايل خبر داد. و در آن جمله به عمرو بن سعيد العاص، والي مدينه نامه كرده بود و او را به شهادت حسين بن علي بشارت داده.

عمرو بن سعيد بر منبر شد و خطبه كرد و مردم مدينه را از آن واقعه ي هايل خبر داد و بر يزيد ثنا كرد و گفت:



انها لدمة بلدمة

و صدمة بصدمة [4] .



كم خطة بعد خطة

و موعظة بعد موعظة [5] .



حكمة بالغة فما تغني النذر [6]

خداي داند كه بسي دوست داشتمي كه سر او بر تن او بودي و جان او در كالبد او. ما را دشنام مي دادي و ما آفرين مي گفتيم؛ و از ما مي بريدي و ما بدو مي پيوستيم؛ ولي چه توان كرد كه او بر قصد جان ما بود و ما را به ضرورت، حفظ جان بايست كرد.



عبدالله بن سائب برخاست و گفت: اگر فاطمه زنده بودي بر سر بريده ي حسين


نگريستي البته بر او بگريستي و جزع فراوان كردي.

عمرو بن سعيد گفت: تو را با فاطمه چه كار كه پدر او عم ما بود و شوي او برادر ما و پسر او پسر ما و اگر فاطمه بودي هر آينه چشم او مي گريستي و جگر او مي سوختي، ولي آن را كه حفظ جان خود خواست و او رابكشت، ملامت نكردي.

مردم مدينه خاصه آل هاشم از شنيدن اين خبر ناله و نفير بر آوردند و گريبانها چاك كردند.

و چون عمرو بن سعيد، آن ناله و عويل از زنان هاشم بشنيد، اين بيت از عمرو بن معديكرب بخواند:



عجت نساء بني زياد عجة

كعجيج نسوتنا غداة الأرنب [7] .



و گفت هذه واعية بواعية عثمان. [8] .

زينب دختر عقيل بر حسين ندبه مي كرد و مي گفت:



ماذا تقولون ان قال النبي لكم

ماذا فعلتم و انتم آخر الامم [9] .



بعترتي اهل بيتي بعد مفتقدي

منهم اساري و منهم ضرجوا بدم [10] .



ما كان هذا جزائي اذ نصحت لكم

ان تخلفوني بسوء في ذوي رحمي [11] .



چون شب بر آمد مردم مدينه در ميان زمين و آسمان ندايي شنيدند كه كسي مي گفت:




ايها القاتلون جهلا حسينا

ابشروا بالعذاب و التنكيل [12] .



كل اهل السماء يدعو عليكم

من نبي و مالك و قبيل [13] .



قد لعنتم علي لسان ابن داود

و موسي و صاحب الانجيل [14] .


پاورقي

[1] جمع قطعه يعني منطقه.

[2] جمع صقع، نواحي زمين را گويند.

[3] سواران تندرو.

[4] اين ضربه‏اي در مقابل ضربه‏اي است و صدمه‏اي در برابر صدمه‏اي است.

[5] چه بسا احوالي پي احوالي و چه پندي پي پندي.

[6] حکمتي است بليغ اما اين ضربه‏ها و پندها بيم رسانندگان را بي نياز نکند!.

[7] زنان بني زياد شيون و زاري کردند چنان که زنان ما در بامداد جنگ ارنب کردند (ارنب جنگي بوود که ميان بني زبيد و بني زياد اتفاق افتاد و بني زياد مغلوب شدند).

[8] شيون امروز زنان هاشمي‏نسب، به جاي شيون زناني که از ما بني اميه در کشتن عثمان سوگوار و داغدار شدند.

[9] چه خواهيد گفت آن گاه که رسول خدا از شما بپرسد چه کرديد؟ و شما آخرين امتها هستيد.

[10] با اهل بيت من پس از من چه کرديد؟ برخي را اسير گرفتيد و گروهي را به خون کشيديد؟!.

[11] پاداش من اين نبود که شما را نيکخواهي کردم، که پس از من با خويشان من بدرفتاري ورزيد. ر.ک: اللهوف ص 207، طبري ج 243/3، وقعة الطف ص 273.

[12] اي قاتلاني که حسين را از سر جاهليت کشتيد، مژده باد شما را به شکنجه و بدبختي.

[13] اهل آسمان شما را نفرين کنند، از نبي و ولي و شهيد.

[14] شما بر زبان سليمان بن داوود و موسي بن عمران و عيسي بن مريم لعنت کرده شديد.

ر.ک: اللهوف ص 207؛ مثير الاحزان ابن نما ص 51؛ الکامل ج 36/4؛ طبري ج 343/3؛ ارشاد ص 248؛ سالار کربلا (ترجمه مقتل مقرم) ص 536.