بازگشت

غارت امام


و چون آن امام بزرگوار به درجه رفيعه ي شهادت فايز شد، سر مبارك او را كه دست پرورد بالين رسول بود، بر سر نيزه كردند و در ميان زمين و آسمان ندا بر آمد: الا قد قتل الحسين! در ساعت غبار تيره پديد آمد و بادهاي گوناگون برخاست و جهان تاري


شد و آسمان خون گريست و ديده ها خيره ماند و عقلها حيران گشت كه مگر عذاب خدايست كه همي بر آن قوم فرود آيد. همگان ندامتها فزودند و بر كرده ي[خود ] پشيمان شدند. لختي بگذشت و آن غبار فرو نشست و آن تيرگي نماند. [1] .

اسود بن حنظله از بني تميم، شمشير امام برداشت و ابن الحضرمي پيراهن او در پوشيد و در حال مبروص گشت و موي سر و روي او فرو ريخت، و بحر بن عمرو، ازار از پاي او بيرون كرد، در حال بنشست و مزمن [2] گشت و تا پايان عمر هرگز نتوانست خاست. جابر بن يزيد دستارش برگرفت و بر سر پيچيد، حالي به علت [3] جذام [4] مبتلا شد. مالك بن بشر زره او در پوشيد، در حال مفتون شد و هميشه ديوانه سار مي گرديد و نمي دانست چه گويد و چه كند. [5] .

و جناح [6] از اين حالت برميد و ساعتي از اين سوي و آن سوي در تك و پوي [7] بود، ناگاه باز آمد و موي پيشاني در خون امام بماليد و صهيل [8] برداشت و گرد خيمه هاي عورات [9] مي گرديد و ناله مي كرد.

چون اهل حرم جناح را بدان صفت ديدند، از خيمه ها بيرون دويدند و رويها بشخودند [10] و مويها بپراكندند و پدر و نياي خويش را همي خواندند و مي گفتند: اي رسول خداي بازآي و درنگر! اين است حسين تو در خاك و خون آغشته و همه عضو او از يكديگر جدا گشته و برابر آفتاب بر خاك افتاده. اين است خاندان تو كه در دست


ناكسان اسيرند و دشمن و دوست بر حال ايشان همي گريد و آسمان و زمين از جزع ايشان مضطرب شده.


پاورقي

[1] همان منابع.

[2] زمن يزمن زمنا: اصابته الزمانه، الزمانة تعطيل القوي، زمين گير شدن يا فلج شدن اعضاي بدن.

[3] علت بيماري.

[4] خوره.

[5] مقتل خوارزمي ج 38/2، وقعة الطف ص 257؛ مناقب ج 224/2؛ ارشاد ص 242؛ تجارب الامم ج 73/2.

[6] ذوالجناح نام اسب امام حسين عليه‏السلام بود.

[7] جست و جو، رفت و آمد.

[8] شيهه.

[9] جمع عوره، کنايه از زن: زنان.

[10] شخودن: خراشيدن، ناخن زدن.