بازگشت

حر پيامي از پيمبر مي شنود و اصرار امام را بر بيدار كردن خلق مي بيند


طبري مي گويد: ابومخنف از عقبة بن ابي عيزار بازگو كرده گويد: حسين عليه السلام در (بيضه) بر اصحاب خود و اصحاب حر خطبه اي خواند آنها را مخاطب كرده حمد خدا را كرد و ثنا خواند آنها را مخاطب كرده حمد خدا را كرد و ثنا خواند و بعد فرمود ايها الناس رسول خدا صلي الله عليه و آله گفت: هر كس سلطاني را ديد كه بجاي جهانداري جور پرور است، حريم خداي دادار را هتك مي كند پيمان خداي را مي شكند با روش رسول خدا (ص) خلاف مي ورزد؛ در ميان بندگان خدا به گناه و تعدي رفتار مي نمايد و با اين وصف او را تغيير ندهد، در تغيير و تعيير او نه به گفتار و نه به كردار بكوشد بر خدا لازمست كه وي را هم در آن مغاك داخل كند كه او را داخل مي كند و هان اين مردمند كه از طاعت شيطان آني جدا نشدند؛ طاعت رحمان را ترك گفتند، فساد را آشكار كردند كار حدود را بتعطيل كشاندند؛ حقوق را به خود اختصاص دادند؛ محرمات را حلال دانستند، محللات را حرام شمردند؛ و من شايسته ترين كسي هستم كه بايد در تغيير وضع بكوشم شما هم مراسله ها براي من فرستاديد، و نمايندگان اعزام كرديد كه مرا واگذار نمي كنيد و دست تنهايم نمي گذاريد تبعيت خود را آگهي


داديد پس اينك اگر ببيعت خويشتن تماميت بدهيد رشد خود را يافته ايد؛ چه من حسينم؛ فرزند علي؛ زاده ي فاطمه دختر پيغمبر (صلي الله عليه و آلهم) و جان من با جان شما يكي و اهل من با اهل شما يكي خواهد بود و شما را شايد و بايد كه از من پيروي كنيد؛ اگر نمي كنيد و عهد خود را شكسته ايد و بيعت مرا از گردن برداشته ايد (و اين از شما تازگي ندارد براي شما ناشناس نيست اين كار را با پدرم كرديد، با برادرم كرديد؛ با پسر عمويم مسلم كرديد) «گول خورده آن كسي است كه مغرور شما شود».

پس بخت خود را گم كرده ايد و بهره ي خود را ضايع نموده و از دست داده ايد - هر كه پيمان بشكند بداند كه خود زيان كرده و تنها به زيان خود كوشيده مرا هم البته و حتما خدا از شما بي نياز مي كند.. - و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته، سپس سوار شد و حر نيز به همراه مي آمد، -