بازگشت

انكار حر و كشف راز


حر گفت [1] به خدا ما نمي دانيم اين مراسلات كه ذكر مي كني چيست!؟

حسين (ع) فرمود: اي عقبة بن سمعان، آن خورجين را كه نامه ها و مراسلاتشان ميان آنست بيرون آر او رفت و خورجين را بيرون آورد، مملو بود از صحف (نامه ها) و آنها را از خورجين جلوي رويشان پراكنده كرد.

حر عرض كرد [2] ما ازآنها نيستيم كه مراسله به تو نوشته اند ما امر داريم كه همينكه ترا ملاقات كرديم از تو مفارقت نكنيم تا ترا به كوفه برده؛ نزد عبيدالله وارد كنيم.

امام (ع) فرمود: مرگ نزديكتر است به تو از اين آرزو - اه - و بعد از آن رو به اصحاب كرده فرمود سوار شويد، آنها سوار شدند، و منتظر ماندند تا زنها نيز سوار شدند، فرمود برگردانيد، رفتند كه


برگردند سپاه حر جلو آمده مانع از انصراف گرديدند.


پاورقي

[1] فقال له الحر: ما ندري ما هذه الکتب التي تذکر!؟ -.

[2] فقال الحر: فانا لسنا من هؤلاء الذين کتبوا اليک و قد امرنا اذا نحن لقيناک ان لا نفارقک حتي نقدمک علي عبيدالله بن زياد (لع). - اه -.