بازگشت

حر و ادب


مردم در جواب ساكت ماندند پس بمؤذن فرمود: اقامه بگو، اقامه را گفت، حسين (ع) خود به حر فرمود: نمازت را آيا به همراه اصحاب خود خواهي خواند؟ حر گفت: نه، بلكه نماز را با تو مي خوانم؛

اين ادب از يك تن فرمانده نيرو مي نمايد كه قوه اراده او حيثيت افراد را در حيطه ي خود داشته، بهرحال با هزار گونه ملاحظات و حيثيات مبارزه مي بايد تا خود و هزار نفر را به اينگونه تواضع توان واداشت، اين ادب بارقه ايست از توفيق،منشأ توفيق نيز خواهد شد چيرگي بر نفس توانائي هائي تازه بتازه به او خواهد داد و به اندازه اي او را نيرومند مي دارد كه هنگامي كه در بحران انقلابست و سي هزار برابر قوه خود را بر زبر خود و در مافوق خود مي بيند توانا باشد


حيثيت خود را نبازد و بتوانائي اراده چيره بر قواي خارج و ثقل و فشار آنها گردد.

گوئي در وجود حر دو حوزه يكي از قدرت ادب و ديگري از توانائي قوه فراهم است كه هر يك جامع جهان خود و هر يك به تنهائي صاحب خود را مجتمع و خداوندگار آن جهان مي كند و از اجتماع مجموع؛ محيطي قهار و زورمند به نظر مي آيد.

پس امام (ع) نماز را به هر دو لشكر امامت كرده خواند و داخل سراپرده اش شد، اصحاب پيشش جمع آمدند، حر نيز داخل خيمه اي شد كه برايش برپا شده بود؛ اصحاب مخصوصش بر او گرد آمدند و باقي لشكر به محل صف خود معاودت نموده هر كدام عنان مركب خود را به دست گرفته؛ در سايه ي آن نشستند تا هنگام عصر شد، امام (ع) براي آنكه تا از نماز عصر فارغ مي شوند آماده ي حركت باشند فرمان داد براي رحيل مهيا باشند، سپس منادي به نماز عصر صدا بلند كرد؛ نماز عصر را نيز امام (ع) بر فريقين امامت كرد و بعد از نماز كنار كشيده رو بجانب مردم كرد و به نطق ايستاد: