بازگشت

عبدالله بن بشر خثعمي


عسقلاني در اصابه گويد: وي عبدالله بن بشر بن ربيعه بن عمرو بن مناة بن قمير بن عامر بن رائسه بن مالك بن واهب بن جليحه بن كلب بن ربيعه بن عفرس بن خلف بن اقبل بن انمار: انماري خثعمي است.

عبدالله بن بشر از مشهورترين دليران نامور، و جنگجويان بهادر و حمايت كشان حقايق است.

براي خود و پدرش در مغازي و حروب ذكر و نامي هست، محمد ابن هشام بن سائب كلبي گويد: بشر بن ربيعه خثعمي خطه اي را در كوفه به خود اختصاص داد وي همانست كه در كوفه صاحب خطه اي است كه به نام «جبانه ي بشر» ناميده مي شود.

جبانه به معني گورستان نيز آمده ولي اينجا مراد خطه است


و در جنگ قادسيه حضور داشته و در فتح قادسيه قصيده اي گفته كه اين شعر از آن است:

انخت بباب القادسية ناقتي [1] و سعد بن وقاص علي امير منظورش افتخار و مباهات است به آنكه اينك عرب در تحت فرماندهي فرماندهان خود شتر خويشتن را در پشت دروازه قادسيه خوابانيد؛ ملك عجم را فتح كرد در پايتخت آنها قدم نهاد (اشعار در آن روز زياد گفته شد).



حدائق گويد: اين پسرش عبدالله از كساني است كه با لشكر


عمر سعد از كوفه بيرون آمده به كربلا وارد شد بعدا از عمر سعد برگشت و در ميان كساني كه از لشگر عمر به جانب حسين (ع) بيرون آمدند در ايام صلح موقت (مهادنه) به حسين (ع) پيوست همين كه نائره جنگ افروخته شد پيش روي امام (ع) براي پيكار قدم پيش گذاشت و در حمله اولي پيش از ظهر با كشتگان ديگر شهيد گشت (رض) در زيارت قائميه سلامي دارد...

پيام مردان بشارتست

نيكبختان از گردنه هاي سخت با هر سختي مي گذرند با دلاوري به آنسو سري مي كشند تا از آنجا بشارت مي دهند و شور بختان بعد از احراز بشارت هم باز به جا هستند و حتي از نغمه اي كه با شور و نوا از كاروان شهيدان بلند است شوري نمي گيرند نوازشها باز و اجر همي با تلاطم مي رسند حق و باطل همواره در زد و خورد است نواي بشارت براي هميشه از اين كتاب به گوش اهل دل يعني مردان دلير مي رسد تا كه مقبل باشد و مقبول افتد؛



پند مردان بگوش دل بشنو

ره چنينست مرد باش و برو



نشاني گذشتن از گردنه و ديدن شهرستان و اطمينان بوصول، فرو ريختن ته سفره ي بر واماندگان بين راه و سوا كردن از پا افتادگان است. فلا اقتحم العقبة، و ما ادريك ما العقبة، فك رقبة؛ او اطعام في يوم ذي مسغبة، يتيما ذا مقربة، او مسكينا ذا متربة...،


رسول مكي (ص) ببدريان تذكر مي دهد كه توقع نوازش پس از ابتلاء است.

انظروا الي الذي امركم به من كتابه و اريكم من آياته و ما اعزكم به بعد الذلة فاستمسكوا به يرض ربكم عنكم و ابلوا ربكم في هذه المواطن امرا تستوجبوا به الذي وعدكم من رحمته و مغفرته فان وعده حق و قوله صدق و عقابه شديد و انما انا و انتم لله الحي القيوم؛ اليه الجأنا ظهورنا و به اعتصمنا و عليه توكلنا و اليه المصير يغفر الله لي و للمسلمين

(ميدان بدر)


پاورقي

[1] در فتح قادسيه گويد: و بعد از آن مصراع اين است



1- تذکر هداک الله وقع سيوفنا

بباب قديس و المکر ضرير



2- عشية و دا القوم لوان بعضهم

يعار جناحي طائر فيطير



3- اذا برزت منهم الينا کتيبة

اتونا باخري کالجبال تمور



4- فضاربتهم حتي تفرق جمعهم

و طاعنت اني بالطعان مهير



تذکري از وضع آن جنگ خونين مي‏دهد:

1- از وضع آن جنگ خونين بياد آر که دم دروازه‏ي قديس شمشيرها به هم ريخت و از شدت تير باران، مرد حمله‏ور نابينا مي‏شد،

2- شامگان که مردم دوست داشتند بال درآرند و بپرند.

3- هرگاه گروهاني از آنان به ما حمله‏ور مي‏شد در پي آن گروهان ديگري مانند کوه کوه به موج بود.

4- تيغ در آنان آختيم تا جمعيت آنان را پراکنده کرديم و ما کار آزمودگان نيزه بکار برديم، مدايني گويد قادسيه قديس ناميده مي‏شد - و مطلع قصيده اين است:



الم خيال من اميمة موهنا

و قد جعلت اولي النجور تغور



و نحن بصحراء العذيب و دوننا

حجازية ان المحل شطير



فزارت غريبا نازحا جل ماله

جواد و مفتوق الغرار طرير (ج 2).