بازگشت

كي به كربلا آمد؟


هنگامي كه قدوم حسين (ع) را به كربلا شنيد؛ در ايام مهادنه با كسان ديگري كه به كوي شهيدان آمدند؛ از كوفه خارج شده به سوي امام (ع) آمد، گويند: در شب هشتم از محرم رسيد؛ ملازم امام عليه السلام بود تا روز عاشوراء هنگامي كه آتش جنگ برافروخت در جلوي روي امام (ع) به جنگ پيش رفت تا كشته شد؛.

حدائق گويد:در حمله اولي در اول جنگ با كساني ديگر از اصحاب حسين (ع) شهيد گشت.


پيامي از مبدء به معاد

نيكبختان اين كوي كه زادگان سعادت بودند غالبا در ابتداء تربيت را از دولت علي عليه السلام گرفته بودند كه در آخر در تربت شهيدان آرميدند،



شود بلبل نخست از بوي گل مست

ز گل ديدن به گل چيدن برد دست



مدار ستارگان را بنگريد كه در آن مدار مطلع و مغيب آنها كه دو نقطة اول و آخرند محاذي يكدگرند، مدارات آفتاب كه (360) اند (90) در شمال خط استواء و (90) در جنوب است همه جا؛ چه در آفاق مستقيمه و چه در آفاق مايله و چه در آفاق حمائلي بعد و انحراف هر مدار در آغاز و انجام در مشرق و مغرب مساوي است اگر مداري اصلا بعد سمت ندارد در هيچ كدام يك از مشرق و مغرب يعني مبدء و منتهي ندارد و اگر در جنوب معدل النهار يا در شمال آن بعد داشته باشد در مطلع و مغيب به يك اندازه بعد سمت دارد - خلاصه آن كه ستاره از هر نقطه ي افق كه طلوع مي كند برابر همان نقطه ي از مغرب را در نظر گرفته در همان جا غروب مي كند، اين ستارگان كوي حسين (ع) كه غروبگاهي چنين بافر و بهي گرفتند مبدء حركت را از دولت علي (ع) ابوالائمه گرفتند و به مانند نظاميان كه در يك خط مي روند و بسوي هدف مي دوند اينان از انسان اعلي راه و روش آموختند اختروار در آسماني به محاذات آسمان بالا برآمدند و بر فراز قبه ي فلك همت رفتند تا در ركاب سبط والا به زمين فرود آمدند ولي چنانكه ستارگان به نظر مي آيد به زمين


فرو مي روند با آنكه به زمين نمي روند و بلندي و ارتفاع آنها از زمين در موقع سقوط و موضع آن عينا بقدر بلندي و ارتفاع در ساير بقاع است، اينان هم فقط براي اين كه دم نظر ما باشند در زمين كربلا فرود آمدند وگرنه مدفن آنان در جهان ماوراءاست، با امام (ع) در يك جا غروب كردند كه درافق ديگر با هم طلوع نمايند آري در جهاني ديگر زيبا طلوع كرده مي درخشند، مقدرات آخر هر كس غالبا همان است كه از آن شروع مي كند معاد و مبدء هر كار بلكه هر كس يكي است، آن كس طبيب مي شود كه در مدرسه ي طب وارد شده باشد، گزاف در كار عالم نيست در جهان نظامي متبع است كه سعادت پايان، زاده ي مقدمات متناسب آنست، آيا هيچ شاگرد بنائي از گريبان طب و شيمي سر درآورده؟ هيچ زاده ي اسبي ديده اي كه كره ي خر شود؟ آي هيچ يك از تربيت شدگان معاويه كار بزرگي در اسلام كرده اند؟

از اين پيام متين، از اين زاده ي سعادت (اميه)تو سر رشته ي سعادت را بجو، و اين رشته را محكم بگير، پايه كار خود را محكم بردار، خاتمه ي نيك را به خدا واگذار، با سهل انگاري در مبدء انتظار خاتمه نيك از غفلت است متصور نيست كه ستاره اي از مدار جنوبي معدل برآيد و در نقطه ي شمالي معدل فرود آيد، يا راهروي به سمت تركستان براه افتد و در كعبه پياده شود، آن را كه در قمار خانه رود چاره اي نيست جز آنكه ليلاج شود.




يكي ميل است با هر ذره رقاص

كشد آن ذره را تا مقصد خاص



ولي آن ميل چون گردد قوي پي

شود عشق و درآيد در رك و پي



شود بلبل نخست از بوي گل مست

ز گل ديدن بگل چيدن برد دست




(سوره ي 2- ممن ترضون من الشهداء)

قال (ع) يعني ممن ترضون دينه و امانته و صلاحه و عفته و تيقظه فيما يشهد به، و تحصيله و تمييزه، فما كل صالح مميز و لا محصل و لا كل محصل مميز، صالح وان من عباد الله لمن هو اهل لصلاحه و عفته لو شهد لم يقبل شهادته لقلة تميزه فدا كان صالحا عفيفا مميزا محصلا مجانبا للمعصية و الهوي و الميل و التحامل فذلك الرجل الفاضل فبه فتمسكوا و بهداه فاقتدوا وان انقطع عنكم المطر فاستمطروا به و ان امتنع نبات فاستخرجوا به النبات و ان تعذر عليكم الرزق فاستدروا به الرزق فان ذلك ممن لا يخيب طلبه و لا ترد مسئلته.

(رضاع)