بازگشت

شيوه ي كارزار


طبري گويد: اصحاب حسين (ع) وقتي كه ديدند دشمن بر آنان چيره شده و قادر نيستند جان او و جان خود را از آن جمله محفوظ نگهدارند به رغبت بي اندازه به (تنافس) بدانسان كه خريداران بسر چيز نفيس بريزند، مي كوشيدند كه جلوي رويش كشته شوند، عبدالله و عبدالرحمن پسران عروه غفاري اين دو برادر رزم آور از اين رو پيش آمدند و عرض كردند: يا اباعبدالله عليك السلام، دشمن كار را از دست ما گرفت، نزديك به تو شد ما دوست داريم كه پيش روي تو كشته شده باشيم و تا زنده ايم اين حمله را از تو ممانعت و جلويگري كنيم و دفاع كنيم [1] .

يا در قلب بوده اند يا در اين هنگام وضع تشكيلات لشكري امام (ع) بهم خورده بوده و ظاهرا بعد از حبيب وضع صف


و ميمنه و ميسره به هم خورده بوده و تمام پيرامون امام (ع) بوده اند و نظرشان به حفظ وجود اقدس او بوده، با يك ديده به او مي نگريسته و با ديده ي ديگري به دشمن، و همه يك دست بوده اند كه سنگري براي بنيه ي مقدس امام (ع) در پيش دشمن و در جلوي شمشير و سرنيزه بسازند و كوشش آنان اين بود كه اين نفس آخر را به ياد محافظت و حمايت باشند و اينك كه چاره از دست رفته اقلا كشته شان پيش روي امام (ع) به خاك بيافتد تنشان در جلوي نظر امام (ع) از حس و حركت و از جنبش و نبض بماند تا از خود مطمئن باشند كه كوتاهي نكرده اند و گواهي و امضاء از نماينده ي خدا (عين الله الناظره) بر اختتام فصل اخلاص خود داشته باشند و در عين حال از كشته ي خويش مانعي پيش پاي دشمن و از تن خود در جلوي سم اسب او سنگري وگرنه سنگي فراهم نموده باشند و اگر اين هم به دست نيامد تا زنده اند به فراخور حال بيچارگي دفاع از امام (ع) ستمديده كرده اند انصاف را اقدام رشيدانه اي چنان، كه از نيتي چنين برخيزد زخم درون سينه حسين (ع) را مرهم مي گذارد و به ياد تحسين و تقدير مي اندازد كه به برادري و اخوت، آن دو تن را بپذيرد و پهلوي خود بخواند و از وجود آن دو با خود سه برادر تشكيل دهد و الحق آن عشق ورزي با آن لطافت و رقت به همان نوازش را مي خواست كه امام (ع) فرمود.



پاورقي

[1] فقالا يا اباعبدالله عليک‏السلام حازنا العدو اليک فاحببنا ان نقتل بين يديک ثمنعک و ندفع عنک.