بازگشت

نعيم بن عجلان انصاري خزرجي


عسقلاني در اصابه گويد:وي نميم بن عجلان بن نعمان بن عامر بن زريق؛ انصاري زرقي خزرجي است.

نعيم و نعمان و نضر، سه برادر و از اصحاب اميرالمؤمنين (ع) بودند، براي ايشان در صفين مواقفي گزيده مي بود كه سبب آوازه


و نام بود.

ايشان شجاع و شاعر بودند، نعيم از شهداي اين كوي است نعمان و نضر هم از گزيدگانند.

نصر بن مزاحم منقري كوفي در كتاب صفين گويد: نضر بن عجلان انصاري علي (ع) را در صفين با بياتي مدح كرده گويد:



1- قد كنت عن صفين فيما قد خلا

و جند صفين لعمري غافلا



2- قد كنت حقا لا احاذر فتنة

و لقد اكون بذاك حقا جاهلا



3- فرايت في جمهور ذلك معظما

و لقيت من لهوات [1] ذاك عياطلا [2] .



4- كيف التفرق و الوصي امامنا

لا كيف الا حيرة و تخادلا



5- لا تغتبن عقولكم لا خير في

من لم يكن عند البلابل [3] عاقلا



6- و ذروا معاوية الغوي و تابعوا

دين الوصي تصادقوه عاجلا



ترجمه:

1- من در گذشته (به حياتم سوگند) به صفين و سپاه صفين و پي آمد اين قضيه گماندار نبودم.

2- من حقا از فتنه اي هراس نداشتم و مي توان به من حق داد كه بيگمان و غافل از فتنه باشم.


3- ليكن در انبوه اين فتن چيزهاي بزرگي ديدم و از گلوگاه اژدهاي فتنه به گردن بلند طويل برخوردم.

4- تفرقه چه جا داشت و چگونه آمد؟ با آن كه وصي جلوي ديده ما است، سؤال و جوابي ندارد، منشأي براي آن، جز حيرت و واگذاري حق نيست.

5- زنهار مبادا خرد از مغز شما روي نهفته دارد كه خيري در آن كس نيست كه هنگام بهم ريختن سر نيزه ها و تفرقه آراء خردمند نباشد.

6- و معاويه را كه گمراه و گم رأيست واگذاريد و به پيروي آئين وصي بيائيد كه همين زودي ها صدق آن را خواهيد يافت.

و اما نعمان بن عجلان برادر نعيم و نضر، ارباب سير گويند: لسان انصار بود، شاعرشان شمرده مي شد، گوينده ي اشعار زير اوست كه به خدمات انصار و فداكاريشان افتخار مي كند و به جديت خود و قبيله اش قريش را تهديد مي كند:



1- فقل لقريش نحن اصحاب مكة

و يوم حنين و الفوارس في بدر



2- نصرنا و آوينا النبي و لم نخف

صروف الليالي و العظيم من الامر



3- و قلنا لقوم هاجروا مرحبا بكم

و اهلا وسهلا قدامنتم من الفقر



4- نقاسمكم اموالنا و ديارنا

كقسمة ايسار الجزور علي الشطر




ظاهرا مقصود او از قريش كه مخاطب كرده و تهديد نموده معاويه و حزب اموي است كه علي (ع) هميشه از او و از آنان بنام قريش شكايت مي كرده و مستبعد است كه مقصود كنار قريش باشد، چه آن كه در تهديدات خود به جنگ (حنين) اشاره مي كند و معلوم است كه از جنگ حنين به بعد تا زمان معاويه، با قريش كشمكشي در بين نبود و فتح مكه كه خاتمه ي جنگهاي قريش بوده پيش از جنگ حنين بود، و از اين كه وي (خوليه دختر ابن قيس) را كه زوجه ي حضرت حمزه سيدالشهداء (ع) باشد بعد از كشته شدن حمزه تزويج كرده تائيد مي شود كه وي در زمان حيات رسول خدا (ص) بوده و صحابي مي باشد و از مباهاتش به آن كه ما اصحاب مكه ايم معلوم مي شود كه شخصا در بيعت عقبه بوده و اين افتخارات روي اتحاد و يگانگي قوميت است و از اينكه وي جزو گواه هاي اميرالمؤمنين(ع) بود در قضيه رحبه ي كوفه محقق مي شود كه صحابي است به صفحه 28 جلد اول رجوع شود اما راجع به نعيم برادر شهيدش درست در دست نيست كه صحابي رسول خدا (ص) بوده يا نه، ولي خون انصار در تن و خوي آنان در نهاد او بوده كه به حمايت ذمه و تعهدات آنان برآمد در كوي شهيدان آمد.

ترجمه:

1- بقريش بگو ما همان اصحاب مكه ايم كه بيعت و وحدت اسلامي را در مكه علي رغم شما بر پا داشتيم، ما اصحاب روز جنگ (حنين)


و سواران روز«بدر»يم.

2- پيمبر را نصرت كرده و مأوي داديم و خوفي از گردش اختر شبگرد و پيش آمدهاي بزرگ ننموديم.

3- در پذيرائي مهاجرين بغل گشوديم و آن ها را با آغوش باز وارد كرديم و با روي گشاده خوش آمد گفتيم و از فقر تأمين به آنها داديم.

4- اموال و خانه مان را بسان شتر قرباني كه پاره پاره مي شود به قسمت ميان نهاديم و پيش كش كرديم.

البته اين گونه حماسه سرائي افكار معاويه را پريشان مي كرد چه آنكه تجديد يادي از خاطرات دوران كفر او مي نمود و نيز ياران علي (ع) را به جانفشاني هاي عهد رسول الله (ص) تذكر مي داد و تثبيت مي كرد.

ابن سكن و ابن منده از طريق يزيد بن هارون از عيسي بن ميمون، از محمد بن كعب، از نعمان بن عجلان انصاري اين حديث را روايت كرده اند كه رسول الله (ص) بر من داخل شد در حالي كه من تب داشتم، فرمود حال خود را چگونه و خود را به چه حال مي بيني اي نعمان؟ گويد: عرض كردم: مي يابم كه تب مي كنم! فرمود: اللهم شفاعا عاجلا؛ بار خدايا! شفاي عاجلي.

مبرد در كامل ذكر كرده: كه علي بن ابي طالب (ع) نعمان را بر بحرين به حكومت برگماشت او شروع به بخشش و ريزش كرد هر كس


از بني زريق نزدش مي آمد به او عطا مي داد.

نصر بن مزاحم منقري كوفي در كتاب خود گويد: نعمان بن عجلان انصاري براي هنگامه ي صفين شعري گفت به جنگجوئي خود در راه علي (ع) و بي باكي در راه حق تذكري داد گفت:



1- سائل بصفين عنا عند وقعتنا

و كيف كنا غداةالمجد نبتدر



2- واسئل غداة لقينا الازد قاطبة

يوم البصيرة لما استجمعت مضر



3- لو لا الا له و عفو من ابي حسن

عنهم و ما زال عنه العفو ينتظر



4- لو لا الاله و قوم قد عرفتهم

فيهم عفاف و ما يأتي به القدر



5- لما تداعت لهم بالمصر داعية

الا الكلاب و الاالشاء و الحمر



6- كم مقعص قد تركناه بمقفرة

تعوي السباع لديه و هو منعفر



7- ما ان تراه و لا يبكي علانية

الي القيمة حتي تنفخ الصور



ترجمه:

1- راجع به ما از يكديگر پرسش كن از روز صفين از هنگامه ي كارزار ما كه چسان؟ براي بامدادان مجد شتابان و پيش قدم بوديم؟

2- و پرسش كن از روز جمل از بامدادي كه با قبيله ي ازد قاطبة رو به رو شديم در هنگامه ي هولناك بصره در آن روز تيره كه مضر خود را جمع آوري كرده بود.


3- اگر به ملاحظه ي خدا و عفو ابوالحسن (ع) نبود كه هميشه عفو از او انتظار مي رود.

4- اگر ملاحظه ي خدا و ملاحظه ي قومي كه عفت در آنان است و مي شناسي و پيش آمد مقدرات نبود.

5- در آن شهر (يعني بصره) صاحب نفسي كه بانگي بردارد به غير از سگها و گوسفندها و گاو و خرها باقي نمي ماند.

6- بسيار اجل رسيده از آنان كه در بيابان خشك او را گذاشتيم و درندگان در پيرامون وي بعو عوند و او به خون و خاك آلوده، تو او را نه مي بيني.

7- و بر او گريه و مويه به آشكارا نمي شود تا روز قيامت تا نفخ صور بدمد....

باري نعمان و نضر گزيدگاني بودند در خلافت حسن بن علي (ع) مردند و برادر گزيده شان (نعيم) براي كار پر بهائي باقي ماند.


پاورقي

[1] جمع لهاة-گلوگاه و زبان کوچک.

[2] عيطل - گردن دراز که با حسن اندام توام باشد و نيز هر چه گردن آن دراز افتد.

[3] بلبله، اختلاط الاسنة و تفريق الاراء.