بازگشت

شيب مولاي حرث بن سريع همداني جابري


محقق استرآبادي در رجال خود گويد: شبيب بن عبدالله مولي حرث بن سريع همداني جابري از اصحاب حسين (ع) است با او در كربلا كشته شد.

عسقلاني در اصابه گويد: وي شبيب بن عبدالله بن شكل بن حي بن جديه (بفتح جيم و سكون دال و ياء تحتانيه است) مولاي حرث بن سريع همداني جابري، و بنوجابر تيره اي از همدانند.

شبيب بهادري است شجاع، بهمراه پسران سريع (سيف و مالك) به كربلا آمد.

بگفته ابن كلبي، شبيب بن عبدالله صحابي بود، شرف صحابگي و صحبت رسول خدا (ص) را درك كرده بود و به همراه علي بن ابي طالب (ع) تمام جنگ ها را كه او (ع) حضور داشته حاضر بوده، شماره ي او در كوفيين است.


ابن شهر آشوب گويد: شبيب بن عبدالله در حمله اول كه جمله اي از اصحاب حسين عليه السلام كشته شدند پيش از ظهر روز عاشورا شهيد شد. (رضي الله عنه).

پيامي از گمنامي

شبيب در پيام خود گويد: بهره برداري نه تنهااز ثروت مادي خيزد و فوز و كاميابي نه مخصوص رجال فوق العاده است ثروتهاي اخلاقي هم بهره ها به انسان مي دهد ثروت هائي كه از راه اخلاق - وفاء - صفاء - اخلاص - صميميت - تحمل - براي پسر آدم در دسترس است براي كمال او كافي است وقيام به وظيفه نيز براي فوز و كاميابي وافي است شباب و جواني سرمايه اي است، صحت و تندرستي ثروتي است: امنيت و آسايش دارائي است، بهره گيري از آن ها به وسيله ي اخلاق و تحمل وظيفه براي هر انسان مقدور و مواريث آنان كه افعال حكيمانه و عوائد خداپسند باشد ثابت تر است از مواريث شهرت و نامي كه از عقل فوق العاده و عبقريت بر مي خيزد؛ انسان اگر چه مولي و بنده باشد و به برجستگي نام آوران نرسيده باشد هرگاه تمتع از موهبت هاي خدادادش براي خودش باشد و بهره برداري از مسامع و ابصار و قوايش بخودش برگردد كامياب خواهد بود، زيرا هر كس را خدايش بقدر كفايت از موهبتهائي كه براي حيات و سعادت ضرورت دارد دارنده كرده، بي سعادتي اكثر از آن برمي خيزد كه جهازات مسامع و مناظر و قوا از انسان است ولي اين قوا استخدام ديگران


مي شود و بهره برداري از آن ها نصيب ديگران مي گردد.

در دعاء هميشگي رسول الله (ص) است كه:

ربنا امتعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا ما احييتنا

هر كس با هر درجه ي از قوا كه باشد دو چيز را بايد در نظر بگيرد يكي وظيفه كه تحمل كند، ديگري مقصد كه هدف بلندي داشته باشد، زيرا هر كس با هر وضعي كه رو به رو است و در هر محيط كه هست تكليفي دارد و لازم نيست كه او خود از ابتداء نامي باشد يا فوق العادگي داشته باشد؛ بلكه لازم نيست كه كار در رديف كارهاي خارق العاده باشد، همين كه در كارهاي پيش رو از تحمل وظيفه نگريخت وكارهاي پيش پا را با دلگرمي و امانت به پايان رسانيد از كرامت اخلاقي بهره مند مي گردد و به بركت آن به بالاترين مقام خود را مي رساند.

مي دانيد كه براي سواد اعظم مردم كارهاي معمولي بسيار است ولي موقع براي كارهاي نمايان كمتر اتفاق مي افتد كه فوق العادگي داشته باشد.

واضحست كه در ميان حيات؛ جلو براي همه باز نيست كه فوق العادگي نشان دهند و از اين جهت است كه عظماء اندكند ولي همه مي توانند خود را به كرامت اخلاقي برسانند و از آن جا به بالاترين مقام برآيند.

هر مردي قادر بر آن هست كه نهايت جديت را در راه اداء كردن ذمه ي خود بذل كند.


هر مردي قادر است كه به سعي خود به قدر استطاعت حيات خود را سودمند و سودبخش بگرداند.

هر مردي قادر است كه راست و درست و امين و مخلص باشد حتي در كارهاي بسي كوچك، خلاصه، قادر است قيام كند بواجباتي كه خدا براي او اختيار كرده و در ضمن قيام به واجب اگر چه در كارهاي عادي رائج و معمولي باشد هم حيات سعادت آميز و اخلاق فاضله تامين و هم آمادگي براي كارهاي نمايان مهيا مي شود، آماده مي شود براي عظمت، آماده مي شود براي پذيرائي موقعهاي فوق العاده مي دانيد ثروت اتفاقي نادرا اتفاق مي افتد نبايد كسي به انتظار آن اتفاق بماند بلكه بايد راه هاي متعارف كه صد در صد خلائق از آن ها مي روند و مي رسند رفت و راه متعارف آن اكتساب است و تدريج افزايش بر افزايش، همچنين عظمت از مهيائي و آمادگي كه آن هم بتدريج و از انجام وظائف عادي حاصل مي شود فراهم مي گردد.

همان نباهت و بيداري كه براي كارهاي عادي و مقتضيات زندگاني و لوازم حيات معمولي مساعد است، براي وظيفه اي كه آدمي در اعظم مواقف به گردن مي گيرد نيز معاون است، چيزي كه هست مواقف عظمي نادر است ولي اعمال عادي هميشگي است و انسان را در احاطه خود دارد، من سفارش به دوستان نمي كنم كه كارهاي فوق العاده بكنيد، سفارش مي كنم كه كارهاي دم دست را نيكو انجام دهيد كه شما را براي مواقع خطير؛ بزرگ گرداند


و اگر موقع خطير پيش نيايد براي زندگي عادي و در محيط آن شما را مطاع مي گرداند.

شبيب از ميان كوفه يعني هيجده هزار شيعه و بالغ بر چهل هزار صناديد كوفه برخاسته و آن ها را به ننگ و پستي خود گذاشته آمده و در كوي شهيدان آرميده كه ما را بياگاهاند كه يك تن مولي چه راهي بايد برود كه برتر از صناديد آيد.


(مخ خ 184)

فارعوا عباد الله ما برعايته يفوز فائزكم و باضاعته يخسر مبطلكم و بادروا اجالكم و كأن قدنزل بكم المخوف فلا رجعة تنالون و لا عثرة تقالون (الي) الزموأ الأرض و اصبروا علي البلاء (الي) فانه من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفة حق ربه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا و وقع اجره علي الله و استوجب ثواب ما نوي من صالح عمله و قامت النية مقام اصلاته لسيفه.

(نهج البلاغه)