بازگشت

عمار در كاخ ابد و پيام به معماران ديگر


عمار از مباني جنگ جمل و مشاهده ي پايه ي كارهاي علي (ع) دريافت كه در دنيا كاخ فناناپذيري هم هست، بنائي كه معمارش طراز حق را همواره در نظر داشته باشد ويراني ندارد، ديواري كه مايل نباشد نمي افتد، هر چه از مائل به عمودي برود طرازگيري وي به دقت بشود استحكام آن بيشتر و دوام آن زيادتر خواهد بود، تا جائي كه اگر عدل از هر جهت در آن ملاحظه شود مثلا در زمين غصب هم نباشد كه دلي از آن مائل شود و به خرابي آن مائل گردد بقاء ابدي آن اميد مي رود، اگر فنائي رخ مي دهد به واسطه ي انحراف خود بنا است يا تمايلاتي كه از باد و باران و رخنه ي جانوران و امثال آنان پيش مي آيد، عمارتي كه از ويراني بكلي بركنار و همواره سلامت است« حق است و دعوت بحق »كه هرگز باد و بارش و عوامل تعريه رخنه به آن نمي كنند و مرور زمان و تغيير اوضاع به ويراني آن نمي كوشند



جزاي حسن عمل بين كه روزگار هنوز

خراب مي نكند بارگاه كسري را



عمار فهميد كه معمار مي تواند سلامت عمارت را تضمين كند به شرط آن كه آن چه ديگران براي مرمت مايه مي گذارند و براي جبران ريزش و تلافي ويراني به كار مي برند از آغاز صرف استقامت بنا كنند.

موسي (ع) براي فرعون ضامن شباب ابدي و حيات ابدي و صحت ابدي و شاهي ابدي شد، و لذا عماد


تمام كشش و كوشش خود را در اين جايعني در استقامت مبني صرف كرد با علي (ع) اين سخن را گفت و با حسين ابن علي (ع) در تكميل آن به عمل پرداخت، وي آن بقائي را كه مي جست در كوي حق يافت،

جائي كه خورده بود مي آنجا نهاد سر

ما الحب الا للحبيب الاول الاول


فان كان لابد للعصبة فليكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور التي تفاضلت فيها المجداء و النجداء من بيوتات العزب و يعاسيب القبائل بالاخاق الرغيبة و الاحلام العظيمة و الاخطار الجليلة والاثار المحمودة فتعصبوا لخلال الحمد من الحفظ للجوار و الوفاء بالذمام و الطاعة. للبر و المعصية للكبر و الاخذ بالفضل و الكف عن البغي و الاعظام للقتل و الانصاف للخلق و اجتناب الفساد في الارض.

(نهج البلاغه)