تأثير سخن و حركت بني اسد
عبدالله بن بشير اسدي پس از اين نطق به پا برخاست و گفت: اي حبيب، خدمت تو و سعي و كوشش تو را خدا توفيق شكرگذاري دهد كه به خدا سوگند براي ما كرامتي آورده اي كه مرد، عزيزان خود را براي رساندن به آن برمي گزيند و باحب فالاحب و بعزيز و عزيزترش آن را تخصيص مي دهد، اما من اولين كسي هستم كه مي پذيرم.
گروهي مثل جواب او را پاسخ گفتند و به همراه وي برخاستند وليكن مردي از خود آن ها خود را بيرون كشيده ابن سعد را خبردار كرد او هم ارزق را (شبامي است از بني شبام) بسركردگي پانصد سوار فرستاد و شبانه در عرض راه به آنان رسيده از آنان ممانعت نمود آن ها دست برنداشتند، پس با آنان بجنگ پرداختند وقتيكه دانستند طاقت آن حمله را ندارند بناچار در همان تاريكي شب مراجعت كردند و از منزلگاه خويشتن به دفاع پرداختند [1] .
حبيب برگشت بخدمت امام (ع) پيش آمد را خبر آورد حسين (ع) فرمود: و ما تشآئون الا ان يشاء الله و لاحول و لا قوة الا بالله.
پاورقي
[1] تابداني که کار حبيب بياثر نماند، بنگر که بعد از فاصلهاي اين ندا صدائي باز آورد. ارشاد گويد وقتي پسر سعد با سرها و اسيرها از کربلا کوچ کرد و آن بدنهاي پاک را وا گذاشت قومي از بنياسد که در غاضريه منزل گزيده بودند آهنگ دفن آنان را کرده به سوي حسين (ع) و يارانش آمدند: نماز بر آنان خواندند و آنان را دفن کردند، ابونعيم در کتاب (حلية الاولياء) گويد: بنياسد حبيب را نزد سر مقدس حسين (ع) همان جا که آرامگاه کنوني وي است دفن کردند، به شأن او بسي اعتناء کردند زيرا وي از تيره خودشان و رئيس ايشان ميبود.
آري نيکبختا! هيچ دعوتي بياثر نيست دير يا زود اثر آن به صحابش برميگردد و اگر تو در زندگي اثر آن را نبيني بعد از رفتن تو او به سان زادهي صالح به جاي تو خواهد آمد و همچنين کار بد تو.
فعل تو کاو زايد از جان و تنت
همچو فرزندي بگيرد دامنت.