بازگشت

پيام من به تو


اين كشته از تن خون آغشته ي خود پيغام مي دهد كه جان جان گرامي را بهترين مصرف آن است كه درياي هدايت و راهنمائي و رهبري خلق فدا كنند. ولي آگهي مي دهد كه اگر در اين راه روح و روان ببخشايند هم بزم سر افرازان جهان و خدمتگزاران عالم خواهند بود. تناسب شرط هر اجتماعي است - تاجري كه در شهري تازه وارد شود. شاهزاده اي كه به جهان گردي در مملكتي وارد شود. صنعتگر نامي، هنرور پرآوازه اي كه در شهرستاني ورود كنند بيشتر جمعيتي كه به ديدار آنان رايگان و به استقبال آنان روانند طبقه ي هم شأن و هم آهنگ و هم پيشه اند اين شهيد به خون آغشته از اين رو به خود نويد مي دهد كه در انجمن انبياء و فداكاران كه خدمتگزاران خلقند حق ورود داشته و آنان او را بپذيرند و گرنه چه مناسبت دارد كه جعفر طيار و پيمبر خدمتگزار يك تن بيگانه از كيش را در رديف خود داخل كنند. يا آنانكه حسين (ع) را تنها گذاشتند تا به دست تنها قيام كرد و كشته شد در انجمن خود بپذيرند. حجاج مي گويد من امروز كه سرخ رويم اميد ديدار و روي ملاقات آنان را دارم و البته اين سخن منطقي او را امام (ع) هم امضاء مي كند. صحيفه سجاديه به اين آرزوي معقول دست به دعاء دارد كه مي گويد:

حمدا نسعد به في السعداء من اوليائك و نصير به في نظم الشهدا، بسيوف اعدائك.