بازگشت

انحصار حكومت


معاويه كه با تلاش چندين ساله به خلافت دست يافته بود نمي خواست به راحتي آن را از خاندان خويش خارج سازد بدين منظور از سالها پيش، با رايزني و هم انديشه با اطرافيان و تطميع آنان، [1] زمينه ولايت عهدي يزيد را كه فردي عياش، سگ باز و شرابخوار، بود مطرح كرد و در نهايت رسماً به عنوان جانشين خود معرفي كرد. او هرگز دغدغه دين نداشت و جز به عيش و نوش نمي انديشيد. يعقوبي و ديگران از مورخين نوشته اند در سالي كه معاويه يزيد را با لشكري براي فتح بلاد روم فرستاده بود در غذقذونه كه در آنجا ديري بود به نام دير مرّان اتراق كردند و يزيد در آن دير با ام كلثوم نامي مشغول عيّاشي و لذّت بري شد و در اثر بدي هوا لشكر مبتلا به تب و آبله شدند و مرض به قسمي در اردوي مسلمين افتاد كه مثل برگ خزان روي زمين مي ريختند و مي مردند؛ هر چه به يزيد اصرار كردند زودتر از اين جا كوچ كنيم اعتناء نكرد و اين اشعار را سرود: ما ان ابالي بمالاقت جموعهم بالغذقذونة من حمّي و من موم اذا اتكّأت علي الانماط في غرف بدير مرّان عندي ام كلثوم [2] .

امام حسين نيز در خطاب به وليدبن عتبه، استاندار مدينه، كه از او خواسته بود تا با يزيد بيعت كند فرمود: «و يزيد شارب الخمر و قاتل النفس المحترمة، معلن بالفسق و مثلي لا يبايع مثله.» [3] .

اما خلافت به يزيد رسيد و باب جديدي در حيات سياسي اسلام گشوده شد. بنابراين تمامي آنچه به عنوان سياست اسلامي در دوران پيامبر (ص) شكل گرفته بود و به صورت كم رنگ در زمان خلفا نگه داشته شد در زمان معاويه فرو ريخت، جامعه زمان معاويه و سپس فرزندش يزيد، با سياستي مزورانه، مستبدانه و غير اسلامي اداره مي شد و روشن است كه در چنين فضايي هيچ اصلي انساني بر قاعده نمي ماند و هر كاري به آساني توجيه پذير خواهد بود، تحولات سياسي پيش آمده در اين دوره، زندگي را بي پايه و انسانها را بي هويت ساخته بود و ارزشها جاي خود را به زشتيها و ضد ارزشها داده و آدميان بدان خوي كرده بودند. بي تفاوتي حاصل از اين دگرگوني عنان حاكم را رها ساخته بود تا هر گونه كه بخواهد پيش تازد. [4] .


پاورقي

[1] العقدالفريد، ج‏3، ص‏129.

[2] بررسي تاريخ عاشورا، ص‏15.

[3] تاريخ طبري، ج‏16، ص‏218، ارشاد مفيد:200، کامل ابن اثير 264:3.

[4] شرح نهج البلاغه، ج‏2، ص‏14.