بازگشت

مدينه


سرزمين يثرب كه با حضور پيامبر (ص) مدنيّتي نوين يافت از همان آغاز به مدينة النبّي نام گرفت [1] ، با محوريت رسول خدا (ص) و قانوني كه آن حضرت بدانجا هديه كرد، شمايلي جديد يافت و با تشكيل سازمان اداري، نظامي استوار پيدا كرد و قدرت يافت و براي دفاع از هجمه ها آماده شد. مدينه با آمدن پيامبر (ص) در معرض تهاجم هاي پياپي مشركان مكه قرار گرفت، مكّياني كه از ديرباز در رقابت باآنان بوده اند، رقابت عدنانيان و قحطانيان يا اعراب شمالي و جنوبي [2] .

پيشرفت اسلام در مدينه و اقتدار سياسي آنان به همراه پيروزيهايي كه در ميدان نبرد عليه مشركان به دست آوردند، در زماني كوتاه مكّيان را با خود همراه ساخت و اين براي برخي از عربان مكه شكستي به شمار مي آمد كه مي بايست به جبران آن انديشه كنند. رحلت پيامبر (ص) فرصت مناسبي براي آنان بود تا به بهانه شايستگي و ضرورت امارت قريش [3] ، انصار را از صحنه سياسي كنار نهاده و در حد وزيران و مشاوران پذيرا باشند [4] و بدين گونه قريش را هم چون زمانهاي گذشته، به سروري بردارند و بر جايگاهش نشانند! تحولات پيش آمده در عصر رسول خدا (ص) و پيدايي ثبات ديني و تداوم ظاهري آن در زمان بعدي، چندان دوام نيافت. الگوهاي جاهلي از نو رخ نمود و رقابت ها آشكار گرديد و همه خشم هاي فروخفته عصر پيامبر (ص) بروز كرد و بيش از هر تيره، دامن گير خاندان بني هاشم كه نماينده آن امام علي (ع) و سپس فرزندانش بودند شد. [5] انصار نيز در كام اين شعله فرو رفتند و مسلماناني كه گاه به راستي دل با اسلام داشتند در اين نبرد نابرابر قدرت با ارزش، يا سكوت كردند و يا به همراهي علي (ع)، خانه نشين شدند. [6] .

بسياري از مسلمانان كه در مدينه ساكن بودند و در زمان رسول خدا، پيكارها كردند و در اعتلاي كلمه حق نقش آفرين بودند هم اكنون يا دچار حيرت و سرگرداني شدند و يا به زندگي روي كردند، به ويژه از آن روزي كه مركز خلافت از آنجا به كوفه انتقال يافت، آنان نفس راحتي كشيدند كه ديگر قرباني شدن حق را به چشم نمي بينند تا به حكم وظيفه مسلماني و انساني به حمايت از آن برخيزند و پس از امام علي (ع) كه خلافت به شام منتقل گشت اين آسودگي افزون شد و با خاطري آرام به دنبال ظرائف علوم ديني مجادلات كلامي رفتند بي آنكه به هدر رفتن سرمايه انساني در تحت ستم و استبداد شاهي معاويه انديشه كنند. اينان جهاد را جز در دانش اندوزي، عبادت، به خودپردازي و در نهايت تأمين روزي و معيشت كه خود جهادي به شمار بود، نمي ديدند و از همين زاويه به امام حسين (ع) مي نگريستند و آن هنگام كه رفتنش به سوي جهاد برايشان روشن شد به توصيه هاي امنيتي و نصايح تن پرورانه روي آوردند تا او را نيز چون خود در حاشيه جريانات حاكم بر جامعه اسلامي، برانند. [7] .

به تعبير فيليپ حتّي «مدينه پايتخت عربستان كه از ياد رفته بود، پناهگاه همه كساني شد كه مي خواستند از آشوبهاي سياسي به دور باشند تا از مايه اي كه از غنيمت جنگها اندوخته بودند بي مزاحمت كسان بهره ور شوند». [8] .


پاورقي

[1] معجم البلدان، ياقوت حموي، ج‏5، ص‏430.

[2] تشيع در مسير تاريخ، ص‏26.

[3] انساب الاشراف، ج‏1، ص‏582، تاريخ اليعقوبي، ج‏2، ص‏123.

[4] طبقات الکبري، 2، ص‏269 و ج‏3، ص‏182.

[5] تلاش‏هايي که براي خانه نشيني امام علي (ع) و برکناري امام حسن (ع) و در نهايت شهادت امام حسين (ع) شد مصداق روشن اين سخن است.

[6] اختيار معرفة الرجال، ج‏1، ص‏27.

[7] مروج الذهب، ج‏2، ص‏60.

[8] تاريخ عرب، حتي، ص‏304.