بازگشت

وداعيه حضرت ابي عبدالله






اي خسرو خوبان مكن آهنگ ميدان

اي جان جانان



بهر خدا رحمي براين شيرين زبانان

اطفال حيران






اي شمع جمع و مونس دلهاي غمخوار

ما را مكن خوار



جانا مكن جمعيت ما را پريشان

اي شاه ذيشان



شاها بساماني رسان آواره گان را

بيچاره گان را



ما را ميفكن اي پناه بي پناهان

در اين بيابان



اي شاهباز لامكان ترك سفر كن

صرف نظر كن



مرغان قدسي را منه در چنگ زاغان

در دام عدوان



ما را ميان دشمنان مگذار و مگذر

بي يار و ياور



يك كاروان زن چون بماند بي نگهبان

اي شاه خوبان



با حصم ناكس چون كنند اطفال نورس

زنهاي بيكس



يارب اسيري چون كند با نازنينان

خلوت نشينان



آيا باميد كه ما را مي گذاري

با آه و زاري



مائيم و يك تن ناتوان سوزان نالان

دشمن فراوان



شد شاه دين با يك سپه از ناله و آه

بيرون ز خرگاه



شه رو بميدان و ز قفا خيل عزيزان

افتان و خيزان



كاي شهريار كشور صبر و تحمل

قدري تأمل



كاندر قفا داري بسي دلهاي بريان

با چشم گريان



مهلا حماك الله عن شر النوائب

يابن الاطائب



تا توشه برداريم از ديدار جانان

كامد بلب جان



جانا مكن قطع رسوم آشنائي

روز جدائي



ما را ببر همره تو را گرديم قربان

اي ماه تابان



از خواهران و دختران دل بر گرفتي

يكباره رفتي



از ما گسستي با كه پيوستي بدينسان

آوخ ز هجران






تنها مزن خود را برين لشگر حذر كن

ما را سپر كن



تا در ركابت جان فشانيم از دل و جان

جاي جوانان