بازگشت

زبان حال مادر علي اصغر از محمود سيفي






الا اي بلبل باغ حرم اي راحت جانم

الا اي نو گل پژمرده مظلوم عطشانم



چرا مدهوش و خاموشي تو اي طفل كفن پوشم

برويم ديده بگشا و بزن ناخن به پستانم



اگر خشكيده شير من از بي آبي در اين صحرا

ز جا خيز و بنوش از آب چشم و شيره جانم



عجب دارم كه ديو و دد بود سيراب از اين دريا

ولي لب تشنه جان دادي تو اي مرغ خوش الحانم



تو خوش در خواب نازي روي دامان من دلخون

من از داغ تو مي سوزم در آه و شور و افغانم



نمي نوشم اگر من آب سرد خوش گوارائي

كه ديدم تشنه جان دادي عليجان پيش چشمانم



بزير خاك بردي آرزوي شير و آب اصغر

دلم لبريز خون است از غمت ايماه تابانم



دريغا حرمله تير سه شعبه زد بحلقومت

ندادت جرعه ي آبي كه گردي زيب دامانم






بود همناله با من «سيفي» افسرده محزون

بود روز قيامت مستحق لطف و احسانم