بازگشت

زبان حال حضرت فاطمه از همان ارادتمند است






شهيد كربلا اي جان مادر

سرت از تن جدا اي جان مادر



بقربان لب خشكيده ي تو

چه شد انگشترت اي جان مادر



تو را كشتند قوم دون بغربت

بريزم اشك حسرت تا قيامت



و نيز از اوست



شهيد كربلا مادر ندارد

غريب است و كسي بر سر ندارد



سرش از تن جدا افتاده در خاك

سليل مصطفي سلطان لولاك



وله ايضا



شهيد كربلا توئي

عزيز مصطفي توئي



حسين در بدر توئي

قتيل خون جگر توئي






سرت بريده از قفا

شمر لعين از جفا



تشنه لب و برهنه تن

كشته ي بي غسل و كفن



جان همه فداي تو

فداي خاك پاي تو



علي اكبرت چه شد

قاسم و جعفرت چه شد