بازگشت

نهضت شهيد كربلا از نظر رهبران مذهبي و علمي و سياسي جهان


مسيو ماربين آلماني درباره حسين بن علي (ع) و علل قيام آن حضرت و نتايج حاصله از آن چنين مي نويسد:

حسين بن علي نبيره ي محمد ص كه از دختر محبوبه اش فاطمه ع متولد شده، تنها كسي است كه در چهارده قرن پيش در برابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد، اخلاق و صفاتي كه در دوران حكومت عرب پسنديده و قابل احترام بود در فرزند مولاي متقيان مشاهده مي شد، حسين شجاعت و دلاوري را از پدر خود به ارث برده بوده به دستورات احكام اسلام تسلط كاملي داشت، در خساوت و نيكو كاري نظير نداشت، در نطق و بيان زبر دست بود و همه را مجذوب بيانات خود مي ساخت، مسلمانان جهان عقيده و ارادت زائد الوصفي به حسين عليه السلام دارند و هر ساله ماه معين (منظور ماه محرم است) براي او عزاداري مي كنند، كتب بسياري از فضائل و مناقب حسين (ع) توسط مسلمانان نوشته شده و از ملكات حسنه و سجاياي پسنديده او گفتگو مي شود، موضوعي را كه نمي توان ناديده گرفت اين است كه حسين عليه السلام اول شخص سياستمداري بود كه تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري اختيار ننموده است براي اثبات اين نكته بايد توجه نمود به تاريخ قبل از اسلام.


بني اميه و بني هاشم دو طايفه اي بودند كه با هم قرابت و خويشاوندي داشتند زيرا اميه و هاشم پسران عبد مناف بودند و قبل از اسلام بين اين پسر عموها نقار و كدورت برقرار بود و مكرر با يكديگر نزاع مي نمودند و به اصطلاح اعراب خونخواه يكديگر بودند، در عرب طايفه ي قريش و در قريش بني هاشم و بني اميه عزيز و محترم بودند.

بني اميه از لحاظ ثروت و رياست و بني هاشم از لحاظ علم و معنويت، در صدر اسلام كدورت بني هاشم و بني اميه بالا گرفت تا وقتي كه محمد (ص) مكه را فتح نمود و طايفه قريش و بني اميه را مطيع و فرمانبردار خود ساخت و رياست روحاني و جسماني عرب را در دست گرفت بدين لحاظ بني هاشم تفوق و برتري پيدا كردند و بني اميه مجبور شدند از بني هاشم اطاعت نمايند.

اين پيش آمد آتش حسد را در سينه ي بني اميه شعله ور ساخت و درصدد كشيدن انتقام از بني هاشم برآمدند تا پس از رحلت حضرت محمد (ص) موقع را مغتنم شمرده با كمال قوا كوشيدند كه جانشيني محمد (ص) با اصول ولايتعهدي صورت نگيرد بالاخره براي تعيين جانشين اكثريت آراء مردم را انتخاب كردند [1] و چون بني اميه از لحاظ ثروت و رياست در بين مردم نفوذ كاملي داشتند بني هاشم را عقب زدند و در ميدان مبارزه بني اميه كامياب شدند و بر بني هاشم غلبه پيدا نمودند و عثمان به خلافت رسيد به مناسبت همين خليفه تراشي بني اميه مقام بلندي حاصل كرده جاده را براي آينده خويش هموار كردند. هر روز اين جانشينان به ناحق محمد (ص) بر جاه و جلال خود افزودند و در امور اسلام مداخلات ناروايي مي نمودند.

عثمان كه مردي بي اطلاع و جاه طلب بود هر روز آلت دست ديگران قرار


مي گرفت.

بني اميه از موقعيت استفاده كرده و براي آينده خود جايگاه محكم و استواري به وجود آوردند و بنابر عادت ديرين خود كه دشمن بني هاشم بودند كمتر خلوص عقيدت و نيت پاك به اسلام ابراز مي داشتند و در باطن ننگ مي دانستند كه پيرو دين اسلام باشند زيرا دين اسلام از فداكاريها و جانبازي بني هاشم پا برجا مانده بوده ولي چون مسلمين نفوذ كاملي داشتند بني اميه صلاح را در اين ديدند كه در سايه ي پيروي از اسلام مقاصد خويش را عملي سازند همين كه در دستگاه حكومت و خلافت وارد شدند و پايه جاه و جلال خويش را محكم نمودند علنا به مخالفت با اسلام برخاستند و اسلام را به باد سخريه گرفتند.

بني هاشم كه كار را بدين منوال ديدند و از خيالات بني اميه واقف شدند سكوت را جايز ندانسته و حركات عثمان را به مردم نشان دادند و مسلمانان كه اين حركات را مشاهده كردند بر عثمان شوريدند و او را بقتل رسانيدند و اكثريت آراء خلافت علي (ع) را تصويب كرد و علي به خلافت رسيد، پس از اين واقعه بني اميه يقين كردند كه باز بني هاشم داراي سيادت و عظمت اوليه مي شوند اين بود كه دوباره حكومتهاي سابق بني اميه كه موقعيت خود را در خطر ديدند دست به تظاهرات شديدي زدند و حاكم شام (معاويه) كه يك جرثومه شيطنت بود به بهانه ي قتل عثمان و به ادعاي اينكه كشته شدن عثمان با اشاره ي علي بوده علم مخالفت را برافراشت و اختلاف شديدي بين مسلمانان بروز كرد و مانند عهد جاهليت شمشيرها بين اعراب به كار افتاد و جنگهاي متعددي به وقوع پيوست تا اينكه علي (ع) را در محراب مسجد شهيد كردند از آن به بعد كاملا معاويه غالب و حسن فرزند علي (ع) و برادر بزرگ حسين (ع) با وي صلح كرد و جانشيني محمد (ص) دوباره بدست بني اميه افتاد.


معاويه از يك طرف اقتدار مي يافت و از طرف ديگر با تدابير عملي در نابودي بني هاشم مي كوشيد و در نابودي و محو ابدي آنان دقيقه اي فرو گذار نمي نمود حسين (ع) به شعار هميشگي خود مي گفت من در راه حق و حقيقت كشته مي شوم و دست به ناحق نخواهم داد. بني اميه از اين شعار حق و حقيقت مي ترسيدند، اين جنگ و جدال باقي بود تا اينكه امام حسن و معاويه درگذشتند و يزيد جانشين معاويه گرديد، حسين (ع) ديد از يك طرف حركات بني اميه كه (قدرت) مطلقه داشتند و دستورات اسلام را پايمال كردند نزديك است يكباره پايه هاي استوار و مستحكم اسلام را در هم ريزد و از طرف ديگر مي دانست كه به فرض اينكه از يزيد اطاعت بكند يا با او مخالفت ورزد بني اميه نظر بعد اوست و دشمني ديرينه خود از محو و نابودي بني هاشم دست بردار نيستند و اگر بيش از اين مسامحه كند نام و نشاني از اسلام و مسلمانان باقي نخواهد ماند اين بود كه تصميم گرفت در برابر حكومت جور و ظلم قد علم كند و براي پايدار داشتن پرچم اسلام، پرچمي كه با فداكاري و از خود گذشتگيهاي جدش و با ايثار خون پاك صدها مسلمان غيرتمند بر افراشته شده بود جان و مال و خانواده و دوستان خود را فدا نمايد.

اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هر چند ظاهرا عظيم و استوار باشد در برابر حق و حقيقت چون پر كاهي بر باد خواهد رفت.

پيروان وجدان اگر با نظر دقيق اوضاع و احوال آن دوره و پيشرفت مقاصد بني اميه و وضع (حكومت) و دشمني و عداوت آنها را با حق و حقيقت بنگرند بدون تأمل تصديق خواهند كرد كه حسين (ع) با قرباني كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيت خود به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت.


و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت و اگر چنين حادثه ي جانگدازي پيش نيامده قطعا اسلام به حالت كنوني خود باقي نمي ماند و ممكن بود يكباره اسلام و اسلاميان محو و نابود گردند.

حسين بن علي (ع) كه بعد از پدر مصمم در اجراي اين مقصود عالي بود بعد از برقراري يزيد به جاي معاويه از مدينه بدين قصد حركت كرد كه در مراكز مهمه ي اسلام مانند مكه و عراق اين خيال بزرگ و ايده آل مهم خويش را منتشر سازد و به جهان و جهانيان بگويد: بايد در راه دفاع از حق و حريت جانبازي كرد و مرگ را باسارت ترجيح داد در هر كجا كه حسين (ع) قدم مي گذارد حقانيت اسلام را آشكار مي ساخت در قلوب مردم يك نفرت و انزجار شديدي نسبت به بني اميه توليد مي شد يزيد هم كه از اين نكات باريك بي خبر نبود دانست كه اگر در يك نقطه از كشورش صحبت از حق و حقيقب به ميان آيد و حسين در برابر او پرچم مخالفت را بر افرازد با آنهمه نفرتي كه مسلمانان از وضع سلوك و حكومت بني اميه پيدا نموده بودند و آنهمه مهر و محبتي كه نسبت به حسين (ع) ابراز مي داشتند زوال حكومت در خواهد رسيد اين بود كه پس از نشستن بر اريكه ي «قدرت» قبل از هر اقدام صمم قتل حسين (ع) گرديد و اين بزرگترين خبطهاي سياسي بني اميه بود و به واسطه ي يك خطاي سياسي نام و نشان خود را از صفحه ي عالم محو كردند.

حسين (ع) از شهيد شدن خود قبل از مرگش خبر ميداد و از آن ساعتي كه از مدينه حركت كرد بدون پروا و وحشتي با صداي رسا مي گفت كه من براي كشته شدن ميروم و به همراهان خود محض اتمام حجت چنين گفت:

«هر كس به طمع جاه و جلال همراه من است ترك همراهي كند زيرا من براي مبارزه با ظلم و جور حركت مي كنم و كشته شدن من در راه حق و حقانيت مسلم است».


اگر منظور حسين (ع) اين موضوع نبود به كشته شدن تن نمي داد و در جمع نمودن لشكر كوشش مي كرد نه اينكه جماعتي را كه همراه داشت متفرق سازد چون قصدي جز كشته شدن كه مقدمه ي يك نهضت عظيم و عالي بود نداشت بزرگترين وسيله را بي كسي و مظلومي دانسته و آنرا اختيار كرد تا مصائب وي در قلوب عالم مؤثر واقع گردد.

حسين (ع) بهفتاد دو تن از ياران خود چنين گفت: من ننگ دارم كه پسر معاويه شراب مي خورد و اشعار هوس آلود مي سازد و قبايل بيمناك اسلام را با زر و زور مي ترساند و پايه ي حكومت بيداد را استوار مي كند و دين خدا بي پناه باشد مي بايد قيام كنم و با خون خود دين اسلام را آبياري نمايم اگر شما از اين راه پر خطر مي ترسيد فورا برگرديد و مرا به حال خود گذاريد. ولي يارانش كشته شدن و فداكاري را بر زندگي ترجيح دادند.

حسين (ع) مي دانست كه بعد از كشته شدن، زنان و اطفال بني هاشم (كه آل محمد بودند) اسير خواهند شد و اين واقعه در مسلمانان خاصه در عرب بيش از آنچه به تصور آيد مؤثر است چنانچه حركات و رفتار ظالمانه ي بني اميه و سلوك بيرحمانه ي آنان نسبت به اهل بيت حسين (ع) به اندازه اي در قلوب مسلمانان مؤثر افتاد كه اثرش از كشته شدن حسين (ع) و همراهانش كمتر نبود و عداوت بني اميه را با خاندان محمد (ص) و عقايد آنها را با اسلام و رفتارشان را با مسلمانان آشكار ساخت. اين بود كه حسين به دوستان خود كه او را ممانعت از اين سفر مي نمودند مي گفت:

«من براي كشته شدن مي روم» دوستان حسين چون خيالاتشان محدود و از مقاصد عاليه حسين (ع) بي اطلاع بودند در منع مسافرت او اصرار مي كردند حسين به آنها گفت: خدا چنين خواسته و جدم چنين فرموده».


ياران حسين چون چنين ديدند به حسين (ع) پيشنهاد كردند و گفتند: حال كه براي كشته شدن مي روي زنان و بچه ها را مبر.

حسين در پاسخ آنان فرمود:«خدا عيال مرا اسير خواسته) و اين سخنان چون مسلم شد، آنها فهميدند كه حسين (ع) جز اجراء اوامر خداوند مقصد ديگري به خاطر ندارد. اين بود كه فرمود: چون قيام من به واسطه جلوگيري از ظلم و جور است بعد از كشته شدن من و تحمل مصائب جانكاه خداوند جماعتي را برانگيزد كه حق را از باطل جدا سازد و قبور ما را زيارت مي كنند و بر مصائب ما گريه مي نمايند و دمار از روزگار دشمنان آل محمد (ص) بر مي آورند.

و درست اگر در كلمات و گفتار حسين (ع) دقت شود معلوم خواهد شد كه هدف و ايده آل حسين جلوگيري از ظلم و ستم بوده و اين همه قوت قلب و از خود گذشتگي را در راه مقصود عالي خويش به خرج داده است.

حتي در آخرين دقايق زندگي، طفل شير خوار خود را قرباني حق و حقانيت نمود و با اين عمل انديشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحير ساخت كه چگونه در اين دم آخر با آنهمه مصائب جانكاه و افكار متراكم و عطش و كثرت جراحات باز هم از مقصد عالي خود دست بر نداشت و با اينكه مي دانست بني اميه ستمگر، بر فرزند صغيرش رحم نخواهد كرد، محض بزرگ نمودن مصائب خود او را هم بر سر دست گرفت و به ظاهر تمناي آب براي طفلش نموده ولي با تير جواب شنيد، گويا حسين (ع) از اين حركت قصدش اين بود كه جهانيان بدانند عداوت بني اميه با بني هاشم تا چه حد است، مردم گمان نبرند كه يزيد براي دفاع از خود ناچار بر اين اقدامات سبعانه دست زده، زيرا كشتن طفل شير خواره در چنين حال با آن وضع دهشتناك جز عداوت


سبعانه كه منافي با قواعد هر دين اعمال و نيات فاسده و عقايد بني اميه بردارد و بر جهانيان، خاصه مسلمانان ظاهر شود كه بني اميه نه تنها برخلاف احكام اسلام حركاتي مي كردند بلكه از روي عصبيت جاهلانه مي خواستند كه از بني هاشم خاصه بازماندگان محمد (ص) حتي يك طفل شير خواره باقي نماند.

با اين خيالات عالي كه حسين (ع) در نظر داشت و با آن همه دانش و سياستي كه در او بوده تا موقعي كه شهيد گرديد مرتكب امري نگرديد كه بهانه اي بدست بني اميه بيايد و آن را دليل بر كشتن حسين (ع) بدانند حسين بن علي (ع) با آن عظمت و اقتدار و نفوذ كلمه اي كه داشت شهري از شهرهاي اسلام را مسخر نكرد و بر حكومتي از حكومتهاي يزيد حمله ننموده، با اين وضع وي را به دستور يزيد در بيابان لم يزرعي محاصره كردند.

حسين (ع) فقط فجايع بني اميه و نابودي اسلام را از رويه ي آنان گفته و از قتل خود خبر مي داد و از مظلوميت خود دلشاد بود، همين نكته كه سلامت نفس حسين (ع) را مي رساند منتهي درجه ي اثر را در قلوب بر عليه بني اميه بخشيد قبل از حسين هم بسياري از مردان فداكار آن مظلوم و بعد از قتلشان هم نهضت عظيمي برپا گرديده است.

تاريخ عاشوراء كاملا نشان مي دهد كه هيچ يك از شهيدان كربلا عملا خود را به كشتن نداده اند يعني هر يك از كشته شدگان را دشمنان به سر آنان تاخته و مظلومانه از پاي درآورده اند و به اندازه مظلوميتشان بر عظمت و بزرگي اسلام افزوده شده، ولي شهادت حسين (ع) از همه مهمتر و از روي دانش و بصيرت و سياست انجام گرفت واين شهادت و شهامت در تاريخ بشريت نظير ندارد.

حسين (ع) مدتها بود كه خود را آماده پيكار كرده بود و در انتظار چنين روزي دقيقه شماري مي كرد و مي دانست كه زنده ماندن نام جاويدان اسلام و قرآن


مستلزم آنست كه او را شهيد كنند و با خون مقدس درخت اسلام آبياري شود.

مصائبي كه حسين (ع) در راه احياي دين جدش بر خود وارد ساخت او را به شهيدان پيش از او برتري داد و بر احدي از گذشتگان چنين مصائبي وارد نيامده اگر چه گفته مي شود كه ديگران هم در راه ديانت اسلام جان دادند، ولي به وضع حسين كه جان شيرين خود و فرزندان عزيز و برادران و برادر زادگان و دوستان و خويشاوندان و مال و عيال خود را در راه ديانت اسلام داده، نبوده و اين مصائب به طور ناگهاني و غير منتظره به وقوع نه پيوسته كه در حكم يك واقعه ي غير منتظره بوده باشد بلكه به مرور زمان و يكي بعد از ديگري اين مصائب به وقوع پيوست.

در تاريخ دنيا هجوم اينگونه پي در پي مخصوص حسين (ع) است.

اينست كه بمجرد اينكه حسين شهيد گرديد و زن و فرزند او اسير كردند و آن امتحان درد انگيز پيش آمد يك مرتبه قبايح و فجايع اعمال بني اميه ظاهر شد و يك مرتبه جنبش و نهضت عظيمي در مسلمانان پيدا و عليه حكومت يزيد و آل اميه قيام كردند و بني اميه را مخرب اسلام دانستند و آنها را ظالم و غاصب ناميدند و برعكس بني هاشم را مظلوم و شايسته ي خلافت دانسته و حقيقت اسلام را در آنها شناختند از اين به بعد مسلمانان زندگي نويني بوجود آورده و روحانيت اسلام را رونقي تازه دادند، مسلماناني كه جنبه ي روحانيت اسلام به يكباره فراموش نموده بودند با يك جنبش روشني به دنبال حق و حقيقت رفتند و نهضتهاي عظيم اسلامي شروع شد و دنباله ي آن تا به امروز امتداد يافت و روز به روز واقعه ي بزرگ كربلا اهميت و درخشندگي بيشتري يافت.

مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحاني كه در عوالم سياست اهميت شاياني داشت، مجددا به دست بني هاشم افتاد [2] و به ويژه در


بازماندگان حسين (ع) مسلم گرديد، چندي طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشينان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن از بني اميه سلب گرديد منهدم شدن (قدرت) از بني اميه به قسمي شد كه امروز نام و نشاني از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخي نامي از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده و اين نيست مگر به واسطه ي قيام حسين و ياران باوفاي او.

و ميتوان ادعا نمود كه تا به امروز تاريخ بشريت نظير چنين شخص مآل انديش و فداكار به خود نديده و نخواهد ديد، هنوز اسراي حسين نزد يزيد نرسيده بودند كه علم خون خواهي حسين (ع) برافراشته شد و نهضت عظيمي عليه يزيد آغاز شد، مظلوميت حسين (ع) بر همه ثابت شده و پرده از روي نيات و جنايات بني اميه برداشته شد و كار به جائي رسيد كه خاندان و حرمسرايان يزيد زبان شماتت بر او دراز كردند و با اينكه ممكن نبود نام حسين و خاندان علي (ع) در اطراف و جوانب يزيد به نيكوئي برده شود پس از اين واقعه در «پايتخت» يزيد همه جا صحبت از مظلوميت حسين و ياران او بود و خاندان علي (ع) را به تقديس و عظمت ياد مي كرد و با اينكه يزيد ياراي شنيدن چنين كلمات را نداشت جز سكوت چاره اي نديد و براي تبرئه نمودن خود قصور و گناه را به امراي خود نسبت داد و گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را زيرا من به او دستور دادم كه اگر مي تواند از حسين«ع» بيعت بگيرد نه او را شهيد نمايد.

و از بس مدح و ثناي حسين (ع) را پس از واقعه ي كربلا شنيد روزي گفت: (حكومت) حسين بر من گواراتر بود نسبت به اين عظمت و تقدسي كه آل علي و بني هاشم ياد مي شوند» بالاخره پيروان حسين (ع) از اين نهضتهاي پي در پي فايده ثمر بخشي حاصل نموده و بر عظمت و قوت بني هاشم افزوده مي شد و طولي


نكشيد كه (حكومت) وسيع بني اميه منقرض گرديد و به قسمي آنها را از ميان برداشتند كه حتي نام و نشاني از آنها باقي نمانده فقط چند نفري از آنها يكي بعد از ديگري در آندلس حكومت مي كردند.

امروزه از آن (قدرت) و جاه و غرور يك نفر ولو اينكه گمنام باشد پيدا نمي شود و اگر پيدا شود از بس مورد سرزنش مردم مي باشند ننگ دارند كه خود را معرفي نمايند.

نهضت حسين از نظر مهاتما گاندي

من زندگي امام حسين آن شهيد بزرگ اسلام به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستي از سرمشق امام حسين پيروي كند.

محمد علي جناح درباره حسين سخن مي گويد:

هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آنكه امام حسين از لحاظ فداكاري و تهور نشان داد در عالم پيدا نمي شود، به عقيده ي من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد پيروي نمايند.

حادثه ي طف از نظر لياقت عليخان

اين روز (عاشورا) براي مسلمانان در سراسر جهان معناي بزرگ دارد، اين روز يكي از حزن آورترين و تراژيكترين وقايع اسلام اتفاق افتاد شهادت حضرت امام حسين در عين حزن نشانه فتح نهائي روح واقعي اسلامي بود زيرا تسليم كامل به اراده ي الهي بشمار مي رفت، شهادت يكي از عظيم ترين پيروان اسلام مثل


درخشنده و پايدار براي همه ي ماست اين درس به ما مي آموزد كه اشكال و خطرات هر چه باشد نبايستي از راه حقيقت و عدالت منحرف شود.

پورشو تامداس توندون حسين را مي ستايد.

شهادت امام حسين (ع) از همان زمان كه طفلي بيش نبودم در من تأثير عميق و حزن آوري مي بخشيد من اهميت بر پا داشتن اين خاطره ي بزرگ تاريخي را مي دانم اين فداكاريهاي عالم از قبيل شهادت امام حسين سطح بشريت را ارتقاء بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه بماند و ياد آوري شود.

اثر نهضت حسين از نظر گيبون مؤرخ مشهور

در طي قرون آينده بشريت و در سرزمينهاي مختلف شرح صحنه حزن آور مرگ حسين موجب بيداري قلب خون سردترين قارئين خواهد شد چارلز ديكنس درباره نهضت حسين اين گونه مي گويد:

اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيائي خود بود من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند سپس عقل چنين حكم مي نمايد كه او فقط به خاطر اسلام فداكاري خويش را انجام داد.

حسين (ع) از نظر توماس كارلايل

بهترين درس كه از تراژدي كربلا مي گيريم اين است كه حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند آنها با عمل خود روشن كردند كه تقوي عددي در جائي كه حق با باطل روبرو مي شود اهميت ندارد و پيروزي حسين با وجود اقليتي كه


داشت باعث شگفتي من است.

سخنان پروفسور ادوارد براون درباره ي حادثه طف

آيا اقليتي پيدا مي شود كه وقتي درباره ي كربلا سخن مي شنود آغشته با حزن و الم نگردد حتي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انكار كنند.

نهضت حسين از نظر فردريك جمس.

درس امام حسين و هر قهرمان شهيد ديگري اين است كه در دنيا اصول ابدي عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مي رساند كه هر گاه كسي براي اين صفات جدي مقاومت كند و بشر در راه آن پافشاري نمايد آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند.

ل. م. بويد.

ل. م بويد مي گويد در طي قرون افراد بشر هميشه جرأت و پردلي و عظمت روح بزرگي قلب و شهادت رواني را دوست داشته اند و در همين ها است كه آزادي و عدالت هرگز به نيروي ظلم و فساد تسليم نمي شود اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين و من مسرورم كه با كساني كه اين فداكاري عظيم را از جان و دل ثنا مي گويند شركت كرده ام هر چند كه 1300 سال از تاريخ آن گذشت است.

حسين از نظر واشينگتن ايروينك مورخ آمريكائي

براي امام حسين (ع) ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن اراده ي


يزيد نجات بخشد ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد او به زودي خود را قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگهاي تفتيده عربستان روح حسين ثنا ناپذير است اي پهلوان و اي نمونه ي شجاعت و اي شهسوار من اي حسين.

توماس ماساريك درباره ي حادثه ي كربلا سخن مي گويد

توماس ماساريك در اين مورد مي نويسد بسياري از مورخين ما از كم و كيفيت اين رسم و ازدياد عزاداري واقف نبوده جاهلانه سخن مي گويند و وضع عزاداري پيروان حسين (ع) را مجنونانه مي پندارند و ابدا بدين نكته پي نبرده اند كه اين مسئله در اسلام چه تحولاتي را به وجود آورده و با جنبش و نهضت مذهبي كه از تعزيه داري در اين قوم پيدا شده در هيچ يك از اقوام و ملل ديگر عالم پيدا نشده با يك نظر دقيق در ترقيات دويست ساله پيروان علي (ع) در هندوستان كه عزاداري را شعار خود نموده اند تصديق خواهيم كرد كه بزرگترين عامل اصلي مزيت را آنها پيروي مي كنند.

دويست سال پيش پيروان علي و حسين (ع) در سرتاسر هندوستان در اقليت بودند و همين حال را داشت ممالك ديگر، امروزه در ممالك مترقي و ثروتمند مسيحي اگر بخواهند چنين ماتم و عزاداري را به پا نمايند با صرف ميليونها دلار باز هم به تأسيس چنين مجامع و مجالس عزاداري موفق نخواهند شد. گرچه كشيشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسيح مردم را متأثر مي سازند، ولي آن شور و هيجاني كه در پيروان حسين (ع) يافت مي شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح


در برابر مصائب حسين (ع) مانند پر كاهي است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.

موريس دو كبري مي نويسد:

اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مي دانستند و درك مي كردند كه عاشوراء چه روزي است اين عزاداري را مجنونانه نمي پنداشتند زيرا پيروان حسين به واسطه عزاداري حسين مي دانند كه پستي و زير دستي و استعمار و استثمار را نبايد قبول كنند زيرا شعار پيشرو و آقاي آنها ندادن تن به زير بار ظلم و ستم بود.

قدري تعمق و بررسي كنيم كه در مجالس عزاداري حسين (ع) چه نكات دقيق حيات بخشي مطرح مي شود: در مجالس عزاداري حسين گفته مي شود، كه حسين (ع) براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبه ي اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجوئي يزيد نرفت.

پسس بيائيد ما هم شيوه ي او را سر مشق قرار داده از زير دستي استعمارگران (بيگانگان) خلاصي يابيم و مرگ باعزت را بر زندگي باذلت ترجيح دهيم زيرا مرگ باعزت و شرافت بهتر از زندگي باذلت است مسلم است ملتي كه از گهواره تا گور تعليماتش چنين است داراي چه مقام و مرتبتي است، داراي هر گونه شرافت و افتخاري است، همه سرباز حقيقي عزت و شرافتند. علاوه بر منافع سياسي كه ذكر شد و اثراتش طبيعي است بزرگترين پاداش اخروي را مسلمانان در اين عمليات (يعني تعزيه داري حسين مي دانند) آشنايان به تاريخ تصديق خواهند نمود كه اصلاح اخلاق و تعليمات بين المللي جز به وسيله مذهب امروزه بلكه در قرنها در ملل خاورميانه غير ممكن است.

جمعيت تسليح اخلاقي به خوبي بدين نكته پي برده كه وطن خواهي و اتحاد و اتفاق را در سايه ي دين و مذهب و ديانت ملل خاور زمين به دست آورده اند


امروز در ممالك متحده آمريكا مردم را به نام خدمت به وطن دعوت مي كنند، ولي در آسيا مي توان خدمات شاياني را به نام دين و مذهب حاصل نمود.

اگر مسلمانان مذهب را ناديده انگارند و به نام وطن خواهي بخواهند ترقيات سياسي حاصل كنند به جاي نفع زيان خواهند برد زيرا اگر تعليمات سربازي را با دين توأم سازند سربازان تا خون در بدن دارند حاضر نيستند حتي يك وجب از خاك مقدس وطن را تسليم اجانب نمايند امروز اگر استقلالي در مسلمانان مشاهده مي شود عامل اصلي آن پيروي از دستورات قرآن و اسلام است و خواهيم ديد روزي را كه سلطنتهاي اسلامي در سايه ي همين نكته اساسي قوت گيرند و بدين وسيله مسلمانان عالم در سايه ي اتحاد و اتفاق واقعي مانند صدر اسلام ممالك مشرق و مغرب عالم را مطيع امر خود سازند، حسين (ع) شبيه ترين روحانيت به حضرت مسيح است ولي مصائب او سخت تر و شديدتر است.

عاشوراء از نظر دكتر ژوزف فرانسوي

دكتر ژوزف مورخ معروف فرانسوي در كتاب «اسلام و اسلاميان» مي نويسد. بعد از رحلت بنيان گذار اسلام يعني محمد بن عبدالله (ص) اختلاف كلمه و عقيده در تابعين و جانشينان وي پيدا شد دسته اي به خلافت دامادش علي بن ابيطالب قائل و دسته ي ديگري خلافت پدر زن او ابوبكر را قبول نمودند، دسته ي اول را شيعه و دسته ي دوم را سني ناميدند. ما بين اين دو دسته اختلاف شديدي بود و روز به روز شدت آن افزوده مي شد تا اينكه علي (ع) به خلافت رسيد و عايشه زوجه ي حضرت محمد (ص) و دختر ابوبكر بر مخالفت او بر خواست و معاويه برادر زن ديگر محمد (ص) در شام پرچم پادشاهي را برافراشت در اين موقع سه دستگي به وجود آمد و جنگهاي شديدي برپا شد و عده زيادي مقتول و مجروح گرديدند.


زمانيكه زمامدار شام (معاويه) به قتل و غارت پيروان علي (ع) پرداخت و دستور داد كه نام علي (ع) را به زشتي ياد كنند در منابر و مساجد نسبت به علي (ع) اهانت مي نمودند، عداوت و دشمني بين دو دسته شيعه و سني بيش از پيش شد و شيعيان از زير بار اطاعت بزرگان سنت بيرون آمده و تنفر و انزجار خود را از آنها ابراز داشتند ولي حكومت اقتدار در دست تسنن بود از زمان خلافت معاويه شيعيان از ترس حكومتهاي جابر هيچ گونه ابزار عقيده اي نمي نمودند و اين شيوه برقرار بود تا واقعه ي عاشوراء كه در اين روز به دستور پسر حاكم شام (يزيد بن معاويه) حسين (ع) و يارانش را در حوالي كوفه به قتل رسانيدند و اين واقعه حائز اهميت شاياني گرديد و پيروان علي (ع) برآشفته و موقع را مغتنم شمرده مشغول پيكار شدند و جنگها نموده و خونها ريخته شد و عزاداري برپا گرديد و كار به جائي رسيد كه شيعيان عزاداري نبيره ي محمد يعني حسين بن علي (ع) را جزو مذهب خود قرار دادند و از آن تاكنون به پيروي از منويات برزگان دين خود كه آنها دوازده نفر از اولاد علي و فاطمه (ع) مي دانند و گفتار و رفتار و كردار هر يك از آنها را در مرتبه گفتار و كردار خدا و رسول و تالي قرآن مي شمارند در عزاداري حسين (ع) شركت كرده و رفته رفته يكي از اركان مذهب شيعه قرار گرفت ترقيات سريع السيري كه شيعيان در اندك مدتي كردند مي توان گفت در دو قرن ديگر عدد آنها بر ساير فرق مسلمانان بيشتر خواهد شد و علت اين امر به واسطه ي سوگواري حسين (ع) است.

امروز در هيچ نقطه اي از جهان نيست كه براي نمونه دو الي سه نفر شيعه يافت شوند و اقامه ي عزاداري ننمايند.

در بندر مارسيد، عربي را ديدم كه پيرو مذهب تشيع بود و گويا تبعيت بحرين را اختيار نموده بود در مهمانخانه جنب اطاق من مسكن داشت در روز


عاشورا به تنهائي احوالات حسين را ميخواند و گريه مي كرد و سپس مقداري آش كه با شكر و برنج تهيه نموده بود بين فقراء تقسيم مي نمود.

شيعيان عقيده دارند كه روزهاي عاشوراء و تاسوعا بايستي فقرا را اطعام نمود از اين جهت همه ساله از اموال خود بقدر استطاعت خويش بفقراء كمك مي نمايند و بعضي اوقات اين كمكها از ميليونها دلار هم مي گذرد دسته ديگري از شيعيان براي اقامه مجلس سوگواري وقفياتي نموده اند كه ارزش آن بالغ بر ميليونها دلار مي گردد،بايد اعتراف نمود كه شيعيان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگواري حسين (ع) دريغ ندارند.

امروز در هر نقطه ي از عالم مسلمانان شايسته ترين افرادي مي باشد كه به معرفت علم واقف شده و بخصوص فرقه ي شيعه بر ساير فرق اسلام مزيت و برتري دارند. [3] .



پاورقي

[1] و اين اشتباه بزرگي است چرا که اکثريت آراء نه ارزش دارد و نه تحقق يافته.

[2] اين اشبتاه بزرگي است و حکومت به بني‏العباس منتقل گرديد.

[3] درسي که حسين (ع) به انسانها آموخت ص: 432 تا 455.