بازگشت

چند قصه از مراسم هنديها در عزاي شهيد كربلا


1- علامه سيد عبد اللطيف موسوي شوشتري در صفحات مختلف كتاب (تحفة العالم) آنجا كه گردش خود را در نواحي مختلف هند شرح مي دهد اين نوحه سرائي و برگزاري سوگواري بر امام حسين (ع) را دقيق توصيف مي كند و مي گويد:

«نوحه و زاري هندوها در دكن - حيدر آباد»:

با اينكه هندوها در آنجا اسلام را نفهميده اند ولي بزرگان و ثروتمندان و هندوها در آن شهرها مجالس سوگواري مهم بر امام حسين (ع) در اماكن خاصه برگزاري مي كنند و به طوريكه آنان محض ديدن هلال ماه حزن، همگي لباس عزا و حزن مي پوشند و ملذات و لذت هاي زندگي را كنار مي گذارند و بيشتر آنان تا آخرين درجه خوراكي و آشاميدني هاي لذيذ را ترك مي كنند، حتي بعضي از آنان در دهه ي اول محرم نمي گذارند غذايي از حلقومشان بگذرد و در اين ايام شب و روزشان را با نوحه سرايي و مرثيه خواني زبان هندي و يا فارسي مي گذرانند، كما اينكه هر يك از آنان بقدر توانائي اش اطعام فقراء و بخشش به بيچارگان مي كنند و گلاب مجاني پخش و به هر رهگذر در هر گوشه اي از گوشه هاي بازار و خيابانها و كوچه ها سبيل مي كنند و از چوب يا برگها شكل ضريح هاي مقدسه را مي سازند و از جلو آن عبور مي كنند،و بعد از گذشتن دهه ي


اول محرم اين شكلهاي ضريح را يا به نهرها مي اندازند يا در زمينهاي معين دفن مي كنند و اسم آن زمين را كربلا مي گذارند.

و در لكنهو و بنگاله و بنارس كه از بلاد كفر است ديدنيها و منظره هاي مذكور را با چشم خود ديدم، و عجيب و غريب آن است كه مسلمانان را ديدم در بنگاله و ديگر مناطق در اين حركات و شعائر از هندوهاي غيرمسلمان تقليد مي كنند، آنان طعام نمي خورند و آب نمي آشامند يا به اقل مايمكن اكتفا مي كنند، و در مجالس سوگواري و مجتمعات نوحه سرائي با حالت گرفته و پريشان مي مانند، و هندوها با مسلمانان در اين ده روز در شكنجه و ناراحتي بدن خود به همديگر سبقت مي گيرند آنان صورتهاي خود را مي خراشند و سينه هايشان را مجروح مي كنند و به سرهاي خود مي كوبند وبدنهاي خود را با زدن آنچنان عذاب و شكنجه مي دهند كه شعور خود را از دست مي دهند.

در حيدر آباد دكن، مسلمانان و هندي ها حركاتي انجام مي دهند كه عقل نمي تواند آن را تصور كند: بسياري از بزرگان و عزيزان قوم آنجا دست و پاهاي خود را با زنجيرهاي آهنين مي بندند، وبه شانه هاي خود نيز مثل همين زنجيرها را مي اندازند و چند نفر خدمتكارانشان را مي گمارند كه سر اين زنجيرها را بگيرند و آنان را مانند اسيران و بنده ها در مجالس عزا و مجتمعات نوحه سرايي به زمين بكشند و آنان بر روي زمين مانند بيچارگان با حالت عاطفه طلبي و تملق مي غلطند.

2- و در همين كتاب عزاداري يكي از راجه هاي هند به نام (آصف الدوله) را توصيف مي كند و مي گويد:

آصف الدوله بخاطر ولاء و محبتي كه به ائمه اطهار عليهم السلام داشت براي اقامه عزاي حسيني محل بزرگ و مسجد مجللي نزديك خانه اش بنا كرده و در بناء و تزيين آنها مبلغ بسيار هنگفتي خرج كرد كه همه ي آنها در راه احياي


ياد شهادت امام حسين (ع) و برگزاري نوحه خواني بر او بوده و گفته اند: كه در همه ي كشور هندوستان ساختماني بزرگتر و بافضاتر از اين مكان نيست و در شهر اكبر آباد شاه جهان مقبره باعظمت دارد كه تاج گنج ناميده شده و مردم خبرهاي بسيار عجيبي از آن نقل كرده اند كه بعضي از آن ها را نقل مي كنيم:

بعد آن نويسنده كلامش را ادامه مي دهد و مي گويد: اين محل مخصوص اقامه عزاي حسيني و مسجدي كه به آن چسبيده از بناها و ساختمانهاي عجيب و شگفت انگيز در تمام جهان است. در هر ميداني از ميدانهايش 14 گنبد مجلل است و زير هر گنبدي ضريحي است كه مثل قبور چهارده گانه معصومين ساخته اند و هر يك از ضريحها را از نقره خالص ساخته اند و در ايام مراسم عاشورا اين ضريحها با چهارصد و پانصد لوستر و ثرياي بلور و دو هزار لوستر عالي و فانوس هاي بلور روشن مي شود كه همه ي آنها با شمعهاي كافوري روشن است و در كنار اين ضريحها ساعتهائي طلا و نقره با انواع مختلف به اضافه ي ساير زينتهاي طلائي كه با سنگهاي جواهر مرصع شده نصب گرديده است.

و كتاب را ادامه مي دهد و مي گويد:

و اما خرجهائي كه در اين ده روز ماه محرم براي اقامه اين سوگواري مي شود به يك و نيم ميليون روپيه مي رسد و اگر از اين مخارج سوگواري اضافه بر زوار و فقرا و مستحقين قسمت مي كنند.

3- درصفحه ي 373 كتاب (موسوعة العتبات المقدسه) از جلد اول - از كتاب (تاريخ الشيعة في الهند) تأليف دكتر (هوليستر) از اهميت ماه محرم و اقامه عزاداري در هند نقل مي كند:

احياء مراسم محرم و بزرگداشت آن در هند با منتشر شدن شيعه در بلاد هند منتشر شده و ممكن است در هند و مخصوصا در لكهنو ملاحظه كني كه چيزي


رونق و روشني كه در زمان پادشاهان اول (اوده) بوده كاسته نشده و آن را تا امروز حفظ كردند كه يكي از آن دولت ها در يك سال از سالها به مراسم محرم و محافل دينيه سيصد هزار خرج كرده، و با همه ي اين مخارج هبه ها و اوقافي كه محمد علي شاه در اينجا وقف كرده و مراسم محرم را امروز سرشار از نشاط و سرزنده نگهداشته از اول شروع آن كه از شبانگاه آن روز بوده از اولين روز پيش رفته هم چنانچه عساف الدوله پادشاه (اوده) متوفي سنه ي 1775 م در يك سال ماه محرم براي مراسم عزا شش الكاك روبيه (تقريبا سه ميليون روبيه) خرج كرد.

بعد دكتر «هوليستر» كيفيت مجلس مسلمانها را در هندوستان در ايام عزاي دهه ي اول محرم توصيف مي كند و شماره و شكل آنها رامي شمارد و ابتدا مجلس تعزيه اي كه مقتل حسين (ع) خوانده مي شود، پشت سر هم از دعوت اهل كوفه شروع ميشود و با شهادت دردناك پايان مي پذيرد توصيف مي كند و مي گويد:

در دو روز اول محرم براي مجلسيان و حاضرين، آمادگي امام حسين (ع) را براي سفر و ديدار نزديكان با حضرت را و مذاكراتش با آنان و مشورتهائي كه مي شود، بعد سفر امام حسين (ع) و رسيدن حضرت به كربلا را مي خواند، و در روز سوم اخبار خيمه زدن امام حسين (ع) واصحاب اهل بيتش در آنجا و ترديد امام حسين (ع) مابين كربلا و بين النهر و مذاكره ي بني اسد در اطراف دفن كشته هائي كه ممكن است در ميدان جنگ بيفتد، مي خوانند، و روز پنجم و ششم مصائب امام حسين (ع) و اصحابش و شجاعتي كه از علي اكبر قبل از شهادتش شروع شده و در روز هفتم قصه ي حضرت قاسم بن الحسن و شجاعتش در كار زار و قصه ازدواجش با دختر عمويش خوانده ميشود و روز هشتم و نهم مخصوص است به حالات حضرت عباس و هفتاد و دو تن اصحاب، و در روز دهم حالات دردناك شكل غمبار كه در آن روز امام شهيد به قتل رسيده و در


تمام مجالس تعزيه اشعار و قصيده سوگواري خوانده ميشود.

و بعد (هوليستر) ادامه مي دهد و مي گويد:

و اين مجالس فقط در مساجدي كه نماز خوانده مي شود برگزار نمي شود بلكه عادة در محل هاي مخصوص حسينيه ها كه در هند (امام باره) مي گويند برگزار مي شود، و اين مكان براي مجالس عزاداري تخصيص يافته، و به مناسبت ذكر مي كند كه: يكي از امام باره ها در جلال پور با پولهائي كه از بافنده هاي شهر جمع آوري شده بنا شده است كه قبلا آنها بر خود لازم كردند كه بر هر قطعه محصول بافته شده مبلغي بدهند، و گفته ميشود: امام باره ي بزرگي كه در (هوكلي) بنا شده مبلغ يك ميليون روبيه مصرف شده.

و در «لكنهو» سه امام باره است كه سفر نفر از پادشاهان (اوده) (محمد علي شاه) و (عسان الدوله) و (غازي الدين حيدر) به شكلي آنها را بنا كرده اند كه انسان را به تعجب و شگفت مي آورد و امام باره اي كه غازي الدين بنا كرده (شاه نجف) اسم گذاري شده زيرا بين ديوارهايش ضريحي به شكل ضريح اميرالمؤمنين علي (ع) در نجف گذارده شده، و همين شكل در (شاه جهانپور) در امام باره آنجا است كه تقليد ضريح امام حسين (ع) است.

و نويسنده (هوليستر) به آنچه كه تعزيه نام گذاري شده توصيف مي كند، و آنرا از بارزترين چيزهائي كه در مجالس عزاداري هند جلب نظر مي كند شمرده است، و ظاهرا كلمه ي (تعزيه) در شمال هند بر شكل كوچك قبر حسين (ع) كه با دسته هاي عزاي حسيني در روز عاشورا حمل مي كنند اطلاق مي شود و در جنوب هند به آن تابوت مي گويند و آنطور كه مي گويند حمل كردن اين شكل هاي قبر در ميان دسته هاي عزا، از زمان تيمور لنگ شروع شده كه او از خود كربلا تا هند با اين هيكل و شكل قبر آمده و اين شكل قبر را با اختلاف حجمي كه دارد با


همه ي مظاهر زينب روي دستگاهي از خيزران مي گذارند و بر دوش مردان حمل ميشود كه عادة حاملين از مستأجرين هندوس هستند و آنرا با انواع زينت و زيورها مي آرايند و گاهي ثريا و لوستر هم به آن مي آويزند و ثروتمندان آنرا از چوبي كه با عاج غلاف شده يا از آبنوس يا از نقره مي سازند.

و يكي از پادشاهان (اوده) در انگلستان سفارش داده بود كه شكل قبري از مس زرد و شيشه ي سبز بسازند، و خود هوليستر اين نوع شكل قبر بزرگي را ديده بود كه ارتفاعش به بيست قدم مي رسد و چهار طبقه بوده و اين نوع تعزيه (شكل قبر) را عادة حمل نمي كند بلكه براي تبرك جستن در يك مكان مخصوص مي گذارند و زينت مي كنند.

بعد (هوليستر) در وصف اين شكل هاي قبر و زينت كردن آنها و چگونگي تبرك جستن از آنها و حمل كردن آنها در ميان دسته ها كلامش را توسعه مي دهد سپس به ذكر علم هائي كه بالا مي رود و شكل و رنگ و آنچه به سر علم ها مي زنند مي پردازد و مي گويد:

شيعيان لكنهو از حظ و بهره ي بسيار برخوردارند زيرا نزد آنان و در كنارشان خود آن پنجه و دست فلزي كه علم حسين را در كربلا بلند مي كرد، موجود است و آن در (درگاه) كه مخصوص آن پنجه ساخته شده نگهداري مي شود و كيفيت به دست آوردن آن پنجه چنين است:

يكي از حجاج هندي يك شب در مكه، عباس بن علي حامل لواء حسين را در خواب ديد كه او را به مكاني كه در خود كربلا دفن شده راهنمائي كرد و وقتي كه حاجي هندي به آنجا رفته اين پنجه را عينا در آنجا ديده و آنرا نزد نواب عساف الدوله كارگردان لكنهو آورده و او زيارتگاه مخصوصي براي آن بنا كرده و توليت و رسيدگي آنرا به همان حاجي كه آنرا از كربلا شهر حسين (ع) آورده


بود واگذار كرد و بعد از مدتي (سعادت علي خان) بيمار مي شود و شفا مي يابد و بعد از شفا يافتن (درگاه) زيبائي براي پنجه ي ساخت و در روز پنجم محرم مردم به اين محل مي آيند و علم هاي خود را به آن پنجه مي مالند و علم هائي كه براي تبرك جستن از (پنجه) مي آورند در گذشته به چهل يا پنجاه مي رسد.

و (هوليستر) درباره ي مرثيه هائي كه در دسته هاي عزا خوانده مي شود مي گويد: و آن عبارتست از يك قطعه و فراز ادبي موزون و رسا، و بين آنها مخصوصا به مرثيه (ميرانيس) اشاره مي كند و مي گويد: كه با همه اغراق كه در علو و برتري در كلامش هست قطعه ي ادبيه ي رسائي القاء مي كند كه هنگام خواندن عميق ترين عاطفه و قوي ترين احساسات را در تمام ده روز بر مي انگيزاند و آن توانائي كامل كه دارد قوي ترين مردان را ناچار مي كند كه هنگام شنيدن كلامش از چشمانش اشك بريزد. در روز عاشورا دسته هاي عزا از صبح زود در هند آماده ي بيرون آمدن هستند.

و بعد از مختصر عزاداري در آن محل شكل قبر آماده شده را هر دسته اي با علم ها از امام باره بلند مي كند و تا آنجا كه آن تعزيه را دفن مي كنند پياده مي برند و اسم آنجا را كربلا مي گذارند ولي در بمبئي آنرا به دريا مي اندازد ولي تعزيه هاي قيمتي و بزرگ را با دسته ها به جاي اولي بر مي گردانند تا براي سال آينده نگهداري كنند و دسته ها با آرامش در خط معين حركت مي كنند و در اين مسير گاهي توقف مي نمايند و مرثيه مي خوانند و عده ي كثيري از مردم در خلال مسير توقف مي كنند و به سينه مي زنند و ناله ي يا حسين يا حسين سر مي دهند در اين ميان گروه ديگري به پشت راست و چپ شان با زنجيرهاي آهني و چوبهاي ميخ كوب مي زنند و خون بيرون مي آورند: بعد هم ليستر مي گويد:

در سنه ي 1927 م شهرباني حيدر آباد فرمان صادر كرد كه در حيدر آباد به


سينه و پشت با زنجير و مسمار زدن در ماه محرم ممنوع است.

در ماه محرم اشكهائي كه ريخته مي شود به وسيله ي خود گريه كننده يا شخص ديگر با پنبه مي گيرند و حفظ مي كنند و مشهور است كه اين پنبه براي مرض ها و دردها شفا است.

بعد هو ليستر كلامش را با توصيف اين سوگواري و مجالس عزا در هند ادامه مي دهد و مي گويد:

عده ي بسياري از سني ها و هندوس ها در آن مجالس شركت مي كنند و اعتقاد بسيار به آن دارند و طبقه هاي پائين هندوس در منطقه ي (بهيار) در زمره ي خدايان حسن و حسين را عبادت مي كنند و از ميان طبقه هاي بالا نيز مردان و زنان از (كياشئا) و (انمار والا) و (راجيوت) نذر مي كنند كه صاحب نسل و اولاد شوند تا چند سال يا تمام عمرشان در بعضي اوقات دسته هاي محرم بپا كنند و آنان در خلال محرم از خوردن نمك و غذاي حيواني خودداري مي كنند و از همه ي وسائل بلند پروازي دوري مي ورزند و طبقات مختلف هندوها در (بارودا)، (تعزيه)هائي را كه حمل مي كنند و چيزهاي مقدس مي دانند و براي تبرك از زير آنان رد مي شوند يا در راهي كه آنها را مي برند خودشان را به روي زمين مي اندازند.

و كتاب (موسوعة العتبات المقدسة) بعد از نقل كلام دكتر (هوليستر) مي گويد:

بعضي نقل كرده اند كه: هندوس ها در جنوب هند از همه ي طبقات جز براهمه به هر علمي از علم هاي محرم (پير) مي گويند، فلذا علم امام علي (ع) (لال صاحب)خوانده مي شود هم چنانكه معروف است زنهاي نازا در آنجا خودشان را جلو علم هاي محرم مي اندازند و نذرهائي براي صاحب فرزند شدن به علم ها مي كنند و وقتي كه فرزند به آنان داده شد اسمهائي به آن زنها مي گذارند مثل


(هوسانا) يعني حسين يا فاطمه يا (فقير) يا مثل اينها و در (بارودا) معروف است كه رئيس يا (فيكوار) هندوسي مراسم عزا را خودش در محرم بپا مي كند و مهراجاي هندوسي در (غواليور) هر سال در پايتخت خودش در پيشاپيش دسته مي رود، و منشأ اين عمل آنست كه: مهراجا پنجاه يا شصت سال قبل مريض شده، در يكي از شب هاي مريضي اش امام حسين (ع) را در خواب ديده به او گفته شده: كه در همين زودي شفا مي يابد و از مرضش فورا بهبودي پيدا مي كند آن وقتي كه مجلس تعزيه براي امام حسين (ع) در محرم برگزار كند و صدقات و خيرات در آن مجلس پخش كند، و مهراجا همين علم را انجام مي داده و به اذن خدا شفا يافته.

و اين عادت تا امروز باقي مانده ولي مهراجاي فعلي كه از نسل اوست فقط اكتفا مي كند به اينكه به يك اسب قديمي سوار مي شود و در روز عاشورا پيشاپيش دسته هاي عزاداري مي رود و خزانه ي دولت را براي خرج استوار كردن دسته ي عزاداري قرار مي دهد.

4- در صفحه ي 131 كتاب (سفرنامه ي حاج پيرزاده) از طهران تا لندن هنگام گذشتن او از شهر بمبئي آمده است.

و شيعه ي دوازده امامي از هندي ها و ايراني ها در بمبئي بسيار است و آنان در شهر مساجد وحسينيه هاي مجللي دارند و در هند به حسينيه ي، امام باره مي گويند و در آنجا در ايام ماه محرم و دهه ي عاشورا عزاداري و سوگواري بر امام حسين شهيد (ع) برگزار مي كنند.

من مي گويم كه حاج محمد علي پيرزاده كه از بزرگان رجال صوفيه در ايران است و اين مسافرتش در سنه 1306 ه بوده است.

و تاريخ ثابت كرده كه ببيشتر چنگ زدن ساكنين شبه قاره هند به عزاي حسين


(ع) و يادبود آن حضرت با بهترين و كامل ترين صورت در خلال چهار قرن اخير ظاهر شده، يعني بعد از آنكه رفت و آمد علماء و سلاطين و ادبا و سفيران ايراني به آنجا شروع شده مخصوصا در عهد صفويها كه آميزش و برخورد آنها با پادشاهان و امراء هند قوي و استوار بود به جهت اينكه اين برخورد با آنان انتشار مذهب شيعه را در اين بلاد روز بروز بيشتر مي كرد.

5- در صفحه ي 196 كتاب (المجالس السنيه) نقل از رساله ي حكيم آلماني دكتر ماربين آمده است:

رياست روحاني بعد از امام حسين (ع) در اولادش، يكي پس از ديگري بوده است و آنان نيز برگزاري عزاي حسين را جزء بزرگي از مذهب قرار داده اند و اين حادثه ي سياسي را هر جزء آنرا لباس مذهب پوشانيده اند، و هر چه پيروي علي (ع) بيشتر قوت گرفته، ذكر مصائب حسين (ع) را آنان بيشتر اعلان و آشكار كردند و هر چه امر ولايت وسعت پيدا كرده قدرت و ترقي آنان نيز بيشتر شده، و كساني كه عارف به مقتضيات وقت بودند شكل مصائب حسين (ع) را كم كم تغيير مي دادند تا هر روز به سبب نيكو انجام دادن آن، اين مراسم زياد شده تا جائيكه امروز كار به جائي رسيده كه در هر جائي كه شيعه پيدا شود مظهر و جلوه بزرگي از مراسم به چشم مي خورد تا اينكه مراسم و عزاي حسيني جزء جزاش بين اقوام و اهل ملل ديگر نيز مخصوصا در چين و هند جريان پيدا كرده و عمده وسيله ي تأثير اين مراسم در هند آنست كه مسلمانان طرز عزا را شبيه اقامه ي عزاي هندي ها اقامه مي كنند، و قبل از صد سال برگزاري عزاي حسين (ع) در هند كاملا شايع و ظاهر نبوده و در اين مدت كم شهرهاي هند از اول تا آخرش را فراگرفته و ظاهر و معلوم است كه هر روز در زيادتي است و بعضي مورخين بعلت نداشتن اطلاع بر كميت و كيفيت اين سوگواري و رواج آن سخناني بدن علم


گفته اند و عزاداري پيروان حسين (ع) را ديوانگي توصيف كرده اند، و ابدا از تغييرات و دگرگوني هائي را كه همين عزاداري در اسلام بوجود آورده خبر ندارند، و نهضت ها و هيجان مذهبي و حس سياسي كه از فرقه ي شيعه از برپائي اين عزاداري ها پيدا شده مثل آن از هيچ گروهي و قومي ديده نشده است، و ترقياتي كه در اين صد سال براي پيروان علي همان كسانيكه اقامه ي اين عزاداري را براي خودشان شعار اخذ كردند در هند بوجود آمده براي انسان قطع و جزم مي آورد كه آنان پيروان بزرگترين وسيله ي ترقي هستند هم چنانكه پيروان علي و حسين (ع) در همه ي بلاد هند انگشت نما است و آنان ميان اهل هند از نظر شماره در درجه ي سوم قرار دارند و هم چنين در ساير شهرها.

و وقتي كه ما مبلغين و مبشرين خودمان را با همه ي خرج و قدرت و ثروت كه در اختيار آنان گذاشته مي شود با فرقه ي شيعه مقايسه مي كنيم مي بينيم كه مبلغين و دعوت كنندگان ما بقدر ده يك فرقه ي شيعه پيشرفت نكرده اند اگر چه بزرگان دين ما نيز مردم را با ذكر مصائب حضرت مسيح محزون و اندوهناك مي كنند، ولي نه به شكل مراسم پيروان حسين ممكن است كه علتش آن باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين به آن درجه ي مؤثر و درد آور نباشد، بنابراين وظيفه مورخين ما اين است كه به حقايق رسوم و عادات ديگر اطلاع پيدا كنند و آنان را نسبت جنون ندهند.

سپس اين محقق آلماني مي گويد: (ما اروپائي ها به مجرد اينكه حركاتي را ظاهرا از مراسم ملي و مذهبي گروهي ديديم كه مخالف عادات ما است، او را نسبت جنون و وحشيگري مي دهيم و ما غافل هستيم از اينكه اگر به اين اعمال رسيدگي كنيم مي بينيم كه آن مراسم عقلائي و سياسي است، هم چنانكه آنرا در همين فرقه ي شيعه مشاهده مي كنيم و در اين گروه با بهترين وجه آن را مي بينيم،


و آنچه بر ما لازم است آنست كه ما به حقيقت و رمز عادتها و تقليدهاي هر گروهي نظر كنيم، و گرنه اهل آسيا نيز بسياري از عادات ما را منافي و مخالفت آداب مي شمارند و نداشتن تهذيب و انسانيت بلكه وحشيت اسم مي گذارند، و علاوه بر آن منافعي كه آن اثر طبيعي همان هيجان طبيعي است كه آنان اعتقاد دارند كه در برگزاري مجلس سوگواري حسين (ع) در آخرت براي آنان درجاتي عالي و برتري هست.

6- در صفحه ي 79 جلد 56 كتاب اعيان الشيعه آمده است:

مجالس حسيني كه در خلال ماه محرم و صفر در شهرهاي هند و پاكستان و گاهي هم خلال ماههاي ديگر منعقد مي شود اثر فعال و چشمگيري دارد كه آن منحصر به رشد دادن معارف دينيه نيست و به بركت همين مجالس در شبه قاره ي هند ميان گروه هاي زياد بزرگان شعرا و نويسندگان و اخيرا خطباء بين شيعه به وجود آمده است.

7- در صفحه ي 254 كتاب (دراسة في طبيعة المجتمع العراقي) تأليف دكتر علي الوردي از نوحه سرايي بر حسين در پاكستان آمده است:

شهر تيري و مناطق همسايه اش در پاكستان شيعه بسيار دارد كه آنان دسته هاي حسيني را در روز عاشورا هر سال برگزار مي كنند و شگفت آور آن است كه در اين شهر مدرسه ي ديني كه مذهب وهابي را در آن تدريس مي كنند وجود دارد و طلبه ي بسياري در آن ساكن است و اسم آن (مدرسة الهدي) است. و وهابي ها شيعه را در تنگنا قرار مي دهند و آنان را تهديد مي كنند كه دسته هاي عزاداري را طبق عادت هر سالانه اقامه نكنند چون دسته هاي عزاداري در نظر آنان بدعت و خروج از دين است، در سال 1962 م وهابيون آماده شدند كه دسته هاي عزا را با قدرت جلوگيري كنند، و در روز عاشورا وهابيون با زد و خورد به دسته ها


هجوم آوردند و در حمله به شيعيان از اسلحه و كلنگ و بيل و تبر و چوب كمك گرفتند، و در اين زد و خورد صدها زخمي و كشته به زمين افتاد و آن صحنه ي قتلگاه دردناكي بود، و آنچه جلب توجه مي كرد اين بود كه عده اي از سني ها در اين ميان كشته شدند، براي اينكه آنان در دسته ي عزاداري شيعيان شركت كرده بودند هم چنانچه در بعضي مناطق عراق نيز سني ها در عزاداري شركت مي كنند.

از مترجم:

عزاداري و مراسم و شعائر حسيني در هندوستان مزاياي بسياري دارد كه در تمام بلاد شيعه و در تمام جهان همانند ساير رفتار و كردار آنان در صلابت و شهامت شاخص و انگشت نما است من قسمتي از برگزاري مراسم و عزاداري كه در زمان حاضر از موثقين شنيده يا خودم مشاهده كرده ام يا در كتب و اخبار ثبت شده يادآور مي شوم:

1- يكي از علماء مشهد مقدس كه مسافرتهاي متعدد به هند كرده بود براي من نقل مي كرد كه در بيست و هفتم ماه صفر 1403 در خارج يكي از شهرهاي هند مراسم آتش هشت متر به مسافت ده قدم بود و حدود يك هزار و صد و شصت نفر پشت سر هم صف بسته بودند كه با نوبت داخل آتش بروند در ميان آنها پيرمرد و جوان و كودك خردسال ديده مي شد.

پس از شروع برنامه با نظم و ترتيب يكي پس از ديگري با كمال آرامش با پاهاي برهنه بدون كفش و جوراب روي آتش سرخ شده تقريبا ده قدم يا حسين يا حسين گويان راه مي رفتند و از طرف ديگر آتش بيرون مي آمدند، من كه از اول جريان و بعد از مراسم حاضر بودم ديدم كه حتي در پاهاي آنان كوچكترين اثري از آتش و سوختگي بچشم نمي خورد.


يك نفر از آنان كه آتش روي پايش ريخته بود، از نزديك نگاه كردم ديدم آتش حتي روي موهاي پايش ريخته بود، از نزديك نگاه كردم ديدم آتش حتي موهاي روي پايش را نسوزانيده در حالي كه يك جرقه يا آتش سيگار اگر به بدن و موي كسي بخورد اثر مي گذارد.

اين منظره آن قدر براي من حيرت آور و شگفت انگيز بود كه من خودم در مشهد مقدس ديده بودم كه حضرت رضا (ع) كور و مريض را شفا داده بود ولي اين عمل از همه ي آنها در نظر من بالاتر و مهم تر بود، و در اين مراسم جالب تر از همه سه موضوع بود:

1- يك نفر را ديدم وسط آتش سرخ روي پايش مي ريزد و بعد از بيرون آمدن از آتش ديدم حتي موهاي روي پايش نسوخته.

2- يك نفر را ديدم دو دستش با آتش پر مي كند و به سر و صورت خود مي ريزد و ابدا اثر نمي كند.

3- يك كودك خردسالي را ديدم كه با پاي برهنه روي آتش در حدود بيست قدم راه رفت و سلامت بدون كوچكترين آسيبي از آن طرف بيرون آمد.

در ميان كساني كه به آتش مي رفتند عده اي دانشجوي ايراني و كودك نيز ديده مي شد. من با ديدن اين منظره يك مرتبه به هيجان آمدم و قصد كردم كه من نيز داخل آتش بروم ولي چون ميهمان و روحاني بودم، حاضرين خواستند كنار آتش را خلوت كنند و من تنها با آرامش بروم و عسكبرداري و فيلم برداري كنند با خود فكر كردم كه با اين مشخصات آن صفا و اخلاص از بين مي رود منصرف شدم.

2- يكي از دوستان كه از علاقمندان حضرت سيدالشهداء است مي گفت يك روز در خيابانهاي بمبئي حيران و سرگردان با حالت خسته مي گشتم در يكي از خيابانها به يك در سبز بزرگي برخوردم اين درب توجه مرا جلب كرد و به سوي خود كشيد در را باز كردم داخل شدم ديدم مسجد است محض ورود همه ي ناراحتي


و حيرت و خستگي من برطرف شد مثل اينكه به خانه ي خودم وارد شدم از يك نفر تاريخچه ي آن مسجد را پرسيدم گفت: اين مسجد شيعيان است و باني اين مسجد يك نفر تاجر هندي است، خاك اين مسجد را از كربلا به بصره آورده بعد با كشتي به هندوستان حمل كرده و اين مسجد با خاك كربلا بنا شده، فهميدم كه انس قلبي من با اين مسجد ناخودآگاه بواسطه ي خاك بوده است.

و ايشان اضافه كرد كه: در بمبئي گورستاني هست كه مخصوص شيعيان است و براي آنجا از كربلا خاك آورده اند، تا كسيكه آنجا دفن مي شود در خاك كربلا دفن شود.

3- يكي از علماء كه چندين سال در هندوستان اقامت داشته برنامه ي قمه زني و آتش رفتن و زنجير زني آنها را براي من نقل كرد و بعدا من خودم نيز آن برنامه را مشاهده كردم و با چشم خود ديدم كه عده اي با پاي برهنه و بعضي شلوارها را نيز بالا زده بودند و داخل آتش مي رفتند و بعضي را ديدم كه آتش را به سر و بدن خود مي ريزد، و عده اي را ديدم با زنجيرهائي كه تيغ هاي تيز سر هر دانه زنجير تعبيه كرده بودند به پشت و شانه و كمر خود مي زدند و خون مثل ناودان از بدنشان سرازير مي شد و آنان ابدا اعتنائي به اين جراحات و خونريزي نداشتند و زنجير تيغ دار را پشت سر هم مي زدند.

عده ي ديگر قمه و خنجرهائي كه نوك آن را تيز و باريك كرده بودند با نوك خنجر به سرشان مي زدند و تقريبا ده سانت گاهي به سر آنان فرو مي رفت، بعضي از آنان به زمين مي افتادند و بعضي را ممانعت مي كردند كه به خطر نيفتد.

مي ديدم بعضي با مشت خونهاي سرش را مي گرفت و به زمين مي ريخت كه جلو چشمش را نگيرد و دوباره زدن خنجر را ادامه مي داد، و در همه ي اين حالات حسين حسين مي گفتند، آن عالم بزرگوار فرمود: يك نفر را ديدم كه مغز سرش بيرون آمده بود.


و براي اطلاع بيشتر به مراسم آن كشور بهتر است به كتاب ارمغان تأليف حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج سيد محمد مرتضوي لنگرودي مراجعه شود.

4- در صفحه ي 64 كتاب أسرار الشهادة تأليف عالم رباني ملا آقاي دربندي آمده است:

يك نفر از مجاورين كربلا كه در شغل شبيه در آوردن استاد و حاذق بود به هندوستان سفر كرد و در شهر لكنهو يكي از روزهاي محرم در مجلس آصف الدوله اساس شبيه را برپا كرد، در آن مجلس آصف الدوله روي تخت نشسته و گروهي از اطرافيان و نوكران و خدمتگزارانش در برابرش ايستاده و دور او را گرفته بودند، و آنان از شيعيان بودند، وقتي در بين تشبيهات، شبيه سرهاي مقدسه بر سر نيزه ها و تمثال زنها و دختران فاطميات را با حالت ذلت و اسيري و نوحه و زاري آوردند، حميت و غيرت به اين شيعيان دست داد بطوريكه نتوانستند خودداري كنند، شمشيرها و خنجرهاي خود را از غلاف بيرون كشيده و هر يك از آنان با شمشير و خنجرش سر خودش را بريد، وقتي كه آصف الدوله اين حال را ديد بيهوش شد، وقتي كه بهوش آمد دستور داد از شبيه در آوردن در هندوستان جلوگيري شود كه ديگر مثل اين قضيه واقع نشود.

5- در صفحه ي 34 كتاب اسرار الشهادة آمده است:

شخص بزرگواري به نام افتخار الدوله كه در زمان ما در حال حيات است و او از شهر لكهنو و منصبش در حكومت لكهنوريه مستوفي الممالك و اصلش از مشركين هند بود، او در زمان كفرش در هر سال ماه محرم مال بسياري در اقامه ي عزاي سيدالشهداء خرج مي كرد و در يكي از سال ها دو برابر هر سال خرج و انفاق نمود، بعدا به مرض سختي مبتلا شد بطوريكه نزديك بود بميرد و مانند حال


جان كندن و احتضار و حالت بيهوشي به او دست داد يك مرتبه بهبودي و صحت مزاج پيدا كرد و برخاست و اسلام آورد وقتي كه سبب آن را پرسيدند گفت: در آن حال حضرت سيدالشهداء را ديدم به من فرمود: برخيز، خدا به بركت عزاداري تو براي من عافيت به تو داد، بعد اين مرد در فرا گرفتن احكام اسلام و حلال و حرام كوشش كرد بعد از هندوستان با جميع اهل و عيالش كه اسلام آورده بودند و بهترين اموال و ثروتش را هديه ي بارگاه حسيني نمود و در زير گنبد منوره آويختند و آن مرد در اين زمان از عابدترين و زاهدترين اهل عتبات است و يك سال قبل به مشهد مقدس رضوي مشرف شد.

6- در صفحه ي 34 كتاب اسرار الشهادة مي نويسد:

يك نفر از كساني كه من به اخبار و كلام او اطمينان دارم براي من نقل كرد:

كه يك نفر مسافر آذربايجاني در هند ديده بود گروه كثيري از اهل آنجا با شتاب به سوي ميدان بزرگي مي روند، گفت: علت پرسيدم گفتند: كه مشركين هند نعش ميتي را در آن ميدان مي خواهند به آتش بيندازند و بسوزانند هم چنانچه رسم و عادت آنها درباره ي مرده هايشان همين است.

آن مرد آذربايجاني مي گويد: من هم دويدم و به آن ميدان رسيدم، ديدم هيزم بسيار در آن ميدان جمع كرده و آن ميت را وسط آنها گزارده اند و ميت جنازه ي زن بكري بود، آن گاه آتش شعله ور جسد آن زن را سوزانيد و خاكستر كرد، فقط سينه ي او نسوخت و اصلا آتش در او اثر نگذاشت، حاضرين تعجب كردند، مؤبدان و عالمان آنها دستور دادند دوباره هيزم و آتش بيشتر روشن كنند و كلماتي را خواندند ولي اثر نكرد.

موبدان خشمگين شدند و گفتند اين زن گناه بزرگ كرده، و اين نسوختن


دليل بر آنست، با شنيدن اين سخن رنگ خويشاوندان زن تغيير كرد، و به يكديگر نگاه كردند به خواهرش كه به حال و افعال و اسرار آن باخبر بود گفتند كه اين زن چه جرم و گناهي كرده است؟

خواهرش سوگند ياد كرد كه من از او جز نيكي نمي دانم و او بي رغبت به دنيا و در راه مذهب خود عابد بود، بعد گفت: بلي روزي من با او در ماه محرم در مجلس مسلمانان حاضر شديم و آن مجلس عزاي حسيني و محفل ذكر مصيبت بود و خواننده اي مصيبت مي خواند و حاضرين از مرد و زن به سينه مي زدند رقت به ما دست داد و ما نيز مانند مسلمانان به سينه ي خود زديم، موبدان گفتند: گناهي كه سبب نسوختن سينه اش مي باشد همين است.