بازگشت

زيارت اربعين در روز بيستم ماه صفر


و آن روز ياد بود برگشت امام زين العابدين با عمه عقيله اش زينب و سائر زنان و كودكان از اهل بيت حسين (ع) و از اهل بيت ياران شهيدش از شام و رسيدن آنان به همراهي سرهاي شهيدان در اين روز به كربلا مي باشد، و به اين مناسبت دسته هاي عزا از هر ناحيه ي عراق به كربلا سرازير مي شود و دسته هاي انصار ناميده مي شوند و شماره ي آنان سال به سال بيشتر مي گردد و شماره ي آنان نزديك به هفتصد دسته مي رسد هم چنانكه عدد نفوس زائرين در كربلا در شب بيستم ماه صفر به بيشتر از نصف ميليون ميرسد.


و از مهمترين دسته هاي عزاداري كه در روز دوازدهم محرم كه روز سوم قتل حسين(ع) است هر سال كربلا را قصد مي كنند دسته هاي عزاداري قريه ي طويريج است كه در ده فرسخي شرقي شهر كربلا در طرف شاطي ء الفرات واقع شده و آن معروف به هنديه است دسته هاي اين قريه از صبح زود اين روز اجتماع مي كنند و همگان با حالت هروله به سوي كربلا حركت مي كنند و هر چه به كربلا نزديك مي شوند گروه گروه از عشاير و اهل روستاها و قصبات و جمعيت هاي عشائري كه از آنجا مي گذرند به آنان ملحق مي شوند، و از آنان حدود صد هزار نفر از مردان و زنان و پير و جوان و كودك به همديگر مخلوط شده با پاي پياده حركت مي كنند و نزديك ظهر آنروز به كربلا مي رسند و آنان بعضي ناله مي زنند و بعضي زاري مي كنند، و بعضي گريانند و بعضي اندوهگين و بعضي به سر و سينه مي زنند و در اطراف و جوانب كربلا نيز بعضي از ساكنينش با آنها شركت مي كنند تا اينكه مي آيند و داخل صحن امام حسين(ع) مي شوند و به اطراف ضريح امام شهيد طواف مي كنند بعد متوجه ضريح برادرش حضرت عباس مي شوند آنگاه از بعضي خيابانهاي كربلا مي گذرند تا به خيمه گاه امام حسين(ع) مي رسند و در آنجا ياد فاجعه ي كربلا را برگزار مي كنند، بعد متفرق مي شوند.

منشأ تاريخ اين دسته به بيشتر از سه قرن مي رسد، و كساني كه در اين دسته عزاداري شركت مي كنند معتقدند كه آنان شكل طايفه ي بني عامر راكه از عشاير بني اسد بودند در مي آورند همانان بودند كه عصر روز دوازدهم محرم سنه ي 61 ه بعد از آنكه لشكر ابن سعد در روز يازدهم با سرها و اسيران به سوي كوفه رفتند آمدند و بدنهاي شهيدان را بعد از آنكه سه روز و دو شب در بيابان ماند دفن كردند و اين دسته ها كه همگي به گريه مي آيند و در اين روز در سوگواري امام شهيد شركت مي كنند ياد اجدادشان عشاير بني اسد را زنده مي كنند و سالخوردگان


مي گويند: مبدأ اين عزاداري بيشتر از سيصد سال است شروع شده و از وقتي كه عشائر در منطقه اي كه بين حله و كربلا و در نزديكي قريه ي طويريج منزل كردند هر سال نزديك ظهر روز دوازدهم محرم به كربلا مي آمدند وبه شكل گروههاي كوچك در عزاي حسيني شركت مي كردند، و در بعضي سالها علامه سيد محمد مهدي طباطبائي بحر العلوم متوفي 1212 ه با اين جماعات نوحه خوان در ورودش به كربلا شركت مي كرد، و وقتي كه علت شركت او را در اين عزا سؤال كرده بودند جواب داده بود كه در خواب ديده است كه امام دوازدهم صاحب الزمان (عج) در اين عزاداري شركت دارند، فلذا او هم مي خواسته از مشتركين در اين عزا باشد هم چنانكه نقل شده بعضي از بزرگان شعرا مانند كعبي و نيز از بزرگان مجتهدين و فقهاء شيعه مثل شيخ زين العابدين مازندراني و ديگران در نزديكي كربلا با آنان شركت مي كردند و اين عزاي متحرك كه از آن مسافت دور از آن زمان تا الان در جريان است عزاي بني اسد ناميده مي شود.

7- دكتر سيد علي الوردي در صفحه ي 386 كتاب (مهزلة العقل البشري) درباره قتلگاه كربلا و عزاي حسيني مي گويد:

معاويه نمرد مگر اينكه در مجتمع اسلامي لرزه سختي بوجود آورد كه آن قصه ي ناگوار كربلا است كه حسين بن علي عليه السلام در آن كشته شد، و اين حادثه نتيجه ي آثار اجتماعي داد كه در تاريخ مثل آن كمتر ديده مي شود.

و كتابش را ادامه مي دهد و مي گويد: شهادت امام حسين (ع) تتمه ي شهادت پدر بزرگوارش بود و صحيح است كه ما بگوئيم: كه حادثه ي ناگوار كربلا به حادثه ي كوفه رنگ جديد داد و اگر حادثه ي كربلا نبود اهميت آن مبادي و برنامه هاي اجتماعي را كه علي (ع) در زمان حياتش مي فرمود، مردم احساس نمي كردند.

امام حسين (ع) آرمان پدرش را با خون رنگ آميزي كرد و آنرا در اعماق


دل ها به غلغله انداخت تاآنجا كه كلامش را در صفحه ي 387 مي رساند و مي گويد.

در زمان ما شيعيان براي مقتل حسين (ع) محفل باشكوهي مي گيرند و در آن مجلس اشك بسيار مي ريزند و به سينه و پشت هايشان مي زنند و سرهاي خود را مجروح مي كنند و ما بايد بگوئيم كه اين گونه مجالس شيعه با اين جزئيات كم كم از بين رفته، الخ.

8- دكتر علي الوردي در كتاب (دراسة في طبيعة المجتمع العراقي) موضوع پخش طوائف عراق را بحث مي كند و اشتراك طائفه ي سني با شيعه را در عزاي حسيني و دسته ها را شرح مي دهد، در صفحه ي 236 مي گويد.

و چه بسا مي توان گفت كه همزيستي مسالمت آميز در منطقه ي ديالي ميان شيعه و سني كم نيست و بسيار مي بينيم كه محله ي سني ها در بعضي دسته جات و مجالس حسيني با محله شيعيان شركت مي كنند، و گاهي نيز در تقديس قبور ائمه ي شيعيان شركت دارند و در ضمن بيان اين همزيستي در شهرهاي منطقه ي رسوبيه در عراق مثل ناصريه در همان صفحه مي گويد:

و سنيان در دسته هاي شيعه شركت مي كنند و در مجالس شان حاضر مي شوند و بعضي از آنان دسته ي مخصوص بخودشان بيرون مي آورند و اين دليل بر آن است كه آنان كم كم در راه تشيع سير مي كنند.

بعد در صفحه ي 37 اين دسته جات را توصيف مي كند و مي گويد: شيعه در دهه ي اول محرم عادت كرده كه دسته هاي بزرگ براي احياء ياد مقتل حسين(ع) خارج كرده و اين دسته ها در راهها سير مي كنند و در ميان آنها پرچم ها و طبل ها و بوق ها ديده مي شود و قصيده هاي محلي حزن آور مي خوانند و به سينه ها يا با زنجير به پشت شان مي زنند و در روز دهم دسته ي قمه زني بيرون مي آيد.

بعد اين نويسنده مي گويد: و هر شيعه ي غني و آبرومند اقامه ي مجلس مي كند و در آن ده روز مقتل حسين (ع) خوانده مي شود مخصوصا در دو ماه محرم و صفر


هر سال اين گونه مجالس بيشتر است و كسي كه در مجالس حاضر مي شود و قصيده هاي سوزناك كه خطباء و مداحان مي خوانند و مقتل حسين و اولاد و برادرانش و خويشانش را مي شنود به گريه رو مي آورد.

9- در صفحه ي 69 كتاب سيد محسن امين، «سيرته بقلمه و اقلام آخرين» كه جلد چهلم اعيان الشيعه است آنجا كه بعضي عادتهاي اهل نجف را در مدت اقامتش در نجف و وصف مجالس عزاي زنانه و مردانه را مي گويد آمده است:

و زنان نيز در مجالس سوگواري جدا از مردها مي نشينند و نوحه خواناني دارند كه شغل آنها فقط نوحه سرائي بر مردگان و بر حسين (ع) در ايام عاشورا و غيره است و بعضي از آن زنها شعر جديد ارتجالا مي سرايند و مجالس زنانه از مجالس مردانه جدا است و رئيس آنان نوحه خواني است كه (ملا) و (حيده) به تشديد ياء مي نامند و آن زن شعر جديد براي نوحه سرائي همانجا ارتجالا انشاد مي كند و يك دفتر بزرگي دارد كه آنچه درباره ي حسين (ع) شعر گفته در آنجا جمع است.