بازگشت

سبب قتل شهيد كربلا


آقاي مزارعي در اين باره چنين مي نويسد

مطلبي كه لازم بتذكر است و نمي توان آن را ناديده گرفت اين است كه فاجعه كربلا يك پديده ي غير منتظره اي نبود كه بصورت دفعي و ناگهاني بسراغ جامعه اسلامي آمده و يكباره مسلمانان را داغدار و براي هميشه آنان را گرفتار آه و ناله كرد و در ماتمي عميق فروبرد بلكه اگر بخواهيم ريشه اصلي اين واقعه غم انگيز را بدست آوريم ناگزير بايد تاريخ را بعقب ورق زده و آن را در سال دهم از هجرت جستجو كنيم تا مسببين اصلي و زمان وقوع اين حادثه بدست آيد، زيرا با غصب مقام خلافت و خانه نشين كردن اميرالمؤمنين «ع» توانستند آنچنان زمينه را آماده كنند تا اين منصب الهي را مانند گوئي در ميان خود دست بدست كرده و هر يكي آن را پس از خود بديگري بسپارد و در نتيجه اسلام را از مسير


اصلي خويش منحرف سازند.

و بعبارت روشن تر بايد گفت نطفه اين فساد در شوراي سقيفه بني ساعده بدست... و... منعقد شد كه با گذشت زمان رشد و نمو پيدا كرد، و سر انجام زمينه را براي حكومت خودكامه معاويه و سپس فرزند خلفش (يزيد) به خاطر انهدام اسلام فراهم آورد، و اين همان حقيقتي است كه حضرت سيدالشهداء «ع» در روز عاشوراء پس از آنكه صورت و محاسن شريف را بخون قلبش رنگين ساخت به مسببين اين حادثه اسفبار اشاره كرد و ميفرمايد: هكذا القي جدي رسول الله و انا مخضوب بدمي و اقول يا رسول الله قتلني فلان و فلان و سپس زينب كبري (كه وظيفه داشت با گرفتن رهنمودهاي لازم از امام چهارم (زين العابدين «ع») همگام با آنحضرت اين انقلاب بزرگ را همچنان ادامه دهد تا از جوشش و حركت باز نايستد) هنگامي كه در برابر پيكر پاره پاره برادرش قرار ميگيرد با اين جمله كوتاه بأبي من أضحي عسكره في يوم الاثنين نهبا آن روزي را كه نقشه اين جنايت هولناك در آن پي ريزي شد خاطر نشان ميسازد و در اينجا بي مناسبت نيست كه سخن يكي از پادشاهان مازندران را كه در مصاحبه با يك سيد علوي بيان داشته بازگو كنيم.

گويند كه ملكي (پادشاهي) از ملوك مازندارن از علوي پرسيد يا سيد حسين «ع» را با اصحاب و قربات او كجا شهيد كردند؟ علوي گفت بكربلا. ملك گفت: يا سيد حسين «ع» را در روز سقيفه بني ساعده كه با ابوبكر بيعت كردند در آنجا شهيد كردند. [1] .



پاورقي

[1] خوني که از جوشش نمي‏افتد ص 467 تا 468.