بازگشت

يزيد را بشناسيم


مادر يزيد ميسون دختر بجدل كلبي است، در بحار از الزام النواصب و غيره آورده كه: ميسون غلام پدر خود را بر نفس خود متمكن ساخت و بخويشتن راه داد و به يزيد ملعون بارور شد و نسابه كلبي اشاره به اين نسب كرده مي گويد:



فان يكن الزمان اتي علينا

بقتل الترك و الموت الوهي



فقد قتل الدعي و عبد كلب

بارض الطف اولاد النبي



و مراد وي از دعي ابن زياد است، و از عبد كلب يزيد و مؤيد اين است اخياريكه از اهل بيت رسالت عليهم السلام وارد شده كه فرمودند: قتل حسين بن علي عليهماالسلام ولد زنا است و قاتل حسين عنواني است كه شامل حال شمر و ابن سعد، و ابن زياد، و يزيد عليهم لعائن الله مي شود، و تمام ايشان حرام زاده بوده اند چنانچه در مقام خود ثابت شده، و يزيد در ايام عمر خود از لعب به قرود (جمع قرد) و فهود، و شرب عقار، و انواع قمار، و هتك حرمات اسلام: از قتل ذريه طاهرة و كشف ستر نساء مهاجر و انصار، و توهين حرم شريف نبوي و سفك دماء اهل مدينه و استرقاق احرار كبار تابعين و هدف بيت و احراق ثوب كعبه و جز اينها آنچه كرد جاي بسط و بيان نيست و هر يك در محل خود در غايت اشتهار و انتشار است و اول كسي است كه تشييع و تشهير فنون فسق كرد و اعلان شرب خمر و استماع اغاني نمود.

و مسعودي گفته: و كان يسمي يزيد السكران الخمير.

ابن جوزي در رساله ي تجويز لعن ميگويد: كه وفدي از مدينه بشام رفتند چون


بازگشتند اظهار شتم او كردند و گفتند: قد منا من عند رجل ليس له دين يشرب الخمر و يغرف بالطنابير و يلعب بالكلاب و از عبدالله بن حنظلة نقل كرده كه در حق او ميگفت: ان رجلا ينكح الامهات و البنات و الاخوات و يشرب الخمر و يدع الصلاة الخ.

از اين عبارت و امثال آن واضح است كه كار يزيد شرب خمر و ترك صلاة و لعب با كلاب و محاوله طنبور و ناي و وطي مادران و خواهران و دختران بوده.

و در مروج الذهب است كه: يزيد بعد از قتل حضرت سيدالشهداء بر روي بساط شراب بنشست و مغنيان احضار كرد و ابن زياد را به جانب دست راست خود بنشاند و روي بساقي نموده و اين شعر ميشوم قرائت كرد:



اسقني شربة تروي مشاشي

ثم صل فاسق مثلها ابن زياد



صاحب السر، و الامانة عندي

و لتسديد مغنمي و جهادي



پس مغنيان را امر كرد كه تغني كنند، و هم در مروج الذهب است كه يزيد را بوزينه ي خبيثي بود كه او را ابوقيس نام گذاشته بود در مجلس منادمه خود حاضر ميكرد و متكائي براي او در محفل خود طرح مينمود، وگاهگاهي او را بر گورخري كه رام و آرام كرده بود و رياضت شده براي اين كار بود سوار مي نمود و بر اوزين و لگام مي بست و درحلبه سبق مسابقه خيول مينمود و يك روز چنان افتاد كه امان (گورخر) ابوقيس سبقت گرفت و قصب السبق بربود و همچنان سواره و نيزه بدست گرفته به حجره ي يزيد داخل شد در حالي كه قبائي از ديباي سرخ و زرد در بر كرده بود و قلنسوه اي از حرير بر سر داشت و گورخرش را زيني از حرير احمر منقوش و ملمع بالوان كرده بودند يكي از شعراء شام آنروز اين دو بيت بگفت:




تسمك اباقيس بفضل عنانها

فليس عليها ان سقطت ضمان



الامن رأي القرد الذي سبقت به

جياد امير المؤمنين اتان



و اخبار در مذمت يزيد بسيار است، سيوطي در تاريخ الخلفاء از رسول خدا روايت كرده كه: فرمودند: «لا يزال امتي قائما بالقسط حتي يكون اول من يثلمه رجل من بني امية يقال له يزيد».

و هم از ابوالدار داء نقل كرده كه گفته: «سمعت البني «ص» يقول: اول من يبدل سنتي رجل من امية يقال له يزيد».

و بالجملة مدت سه سال و نه ماه خلافت كرد در سال اول سلطنت خود شهيد كرد جناب سيدالشهداء عليه السلام را با جماعتي از آل ابوطالب و غيره و در سال سيم سلطنت خويش كه سنه 63 شصت و سيم هجري باشد واقعه ي حرة اتفاق افتاد و جمع كثيري از اهل مدينة با چند نفر از اولاد ابوطالب در آن واقعه مقتول شد و قضيه آن ملفقا از مروج الذهب و تذكره سبط و غيرهما بطور اختصار رقم ميشود: