بازگشت

آوردن اهل بيت شهيد كربلا با سرهاي شهداء به شهر شام


سيد بن طاوس حديث مي كند كه: چون اهل بيت رسول خداي را در همه امصار و بلدان بتاختند و سر سيدالشهداء را مورد ديدارها ساختند گاهي كه نزديك به دمشق شدند ام كلثوم عليهاالسلام شمر بن ذي الجوشن را طلب نمود و فرمود: مرا با تو حاجتي است. گفت حاجت چيست؟ فرمود: اينك شهر دمشق است، ما را از دروازه ئي داخل كن كه مردمان كمتر نگران ما شوند و سرهاي شهداء را از براي اشتغال تماشائيان از پيش روي ما بر افرازيد تا مردمان بنگريستن ما نپردازند.

شمر كه خمير مايه شرارت و جبلتش منشور شقاوت داشت چون تمناي او را بدانست يكباره برخلاف او ميان بست. فرمان داد تا سرهاي شهيدان را در خلال محمل نسوان باز دارند و ايشانرا از دروازه ساعات كه انجمن رعيت و رعات است درآوردند تا مردمان از نظاره ايشان سير و سيراب شوند و آن راه نيز تا دار الاماره يزيد ابعد طرق بود. لاجرم اهل بيت را بدين صفت كوچ دادند تا در باب مسجد جامع كه جاي باز داشت اسيرانست باز داشتند. مردي از مشايخ شام چون ايشان را ديدار كرد، از اسراي كفار دانست گفت: سپاي خداي را كه كشت شما را و هلاك ساخت شما را و شاخ فتنه را از بن بركند و از سب، شتم و فحش


هيچ دقيقه ئي فرونگذاشت. چون خاموش شد، سيد سجاد «ع» بسخن آمد، فرمود:

اي شيخ آيا كتاب خداي را تلاوت كرده باشي؟ گفت قرائت كرده ام اين آيه مباركه را قرائت نمودي:«قل لا اسئلكم عليه أجرا الا المودة في القربي عرض كرد قرائت كردم.

فرمود: بدين آيت گذشته باشي و آت ذي القربي حقه عرض كرد گذشته باشم.

فرمود: اين آيت را تلاوت كردي؟ «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا سوره 33 آيه 33 عرض كرد خوانده ام.

فرمود: اي شيخ اين آيات در حق ما فرود شده مائيم ذي القربي و مائيم آن اهل بيت كه خداوند از هر آلايشي پاك و پاكيزه فرمود شيخ شامي چون اين كلمات بشنيد دست بسوي آسمان برافراشت و سه كرت عرض كرد خدايا از در توبت و انابت بيرون شدم عرض كرد: الهي بيزارم از دشمنان محمد و كشندگان اهل بيت محمد. همانا چند كه قرائت قرآن كردم بمعني اين كلمات راه نبردم. آنگاه عرض كرد يا ابن رسول الله آيا توبه من پذيرفته است فرمود اگر توبه كني خداوند مي پذيرد و تو با ما خواهي بود عرض كرد من تائبم چون اين خبر بيزيد رسيد فرمان كرد تا او را به قتل رسانيدند. [1] .


پاورقي

[1] ناسخ ج 3 ص 117 تا 119.