بازگشت

صيحه و ناله ي جبرئيل در قتل شهيد كربلا


در خبر است كه بعد از شهادت سيدالشهداء عليه السلام لشكريان سواري را ديدند كه ناپروا صيحه ميزند و بي محابا ويله ميكند گفتند: اين سوار كيست؟ و چندين ناله و فرياد چيست؟

گفت: چگونه صيحه نزنم و فرياد نكنم و حال آنكه رسول خدا را مينگرم كه ايستاده گاهي بسوي زمين نگران مي شود و زماني حرب گاه را نظاره ميكند از آن مي ترسم كه خداي را بخواند و ساكنين روي زمين را تباه كند. جماعتي از لشكريان گفتند: مرديست ديوانه و سخني سفيهانه مي گويد و گروهي گفتند: سوگند با خداي ستمي بزرگ بر خويشتن كرديم به رضا جوئي پسر سمية پسر پيغمبر را كشتيم.

راوي مي گويد: به عرض سيد سجاد عليه السلام رسانيديم كه آن چه صيحه زننده كي بود؟ فرمود آنكس جز جبرئيل نبود و اگر از خداوند اذن داشت صيحه اي


بر آن جماعت مي زد كه ارواح ايشان از بدنها به جانب دوزخ شتاب گيرد لكن ايشان را مهلت داد تا گناه ايشان بزرگتر گردد و عذاب ايشان عظيمتر شود.

و ديگر ابن قولويه در كامل سند به صادق آل محمد صلي الله عليهم مي رساند مي فرمايد: در ساعتي كه حسين عليه السلام مقتول گشت اهل بيت ما در مدينه شنيدند كه گوينده اي مي گويد: كه امروز بلا بر اين امت نازل شد و از اين پس فرحت و شادي نخواهند ديد تا گاهي كه قائم آل محمد، ظهور كند و سينه شما از اين حزن و اندوه شفا دهد و دشمنان شما را بكشد و خون شما را از ستمكاران باز جويد. ايشان سخت بترسيدند و گفتند: حادثه اي عظيم حادث خواهد شد و ما ندانيم چيست اين ببود تا خبر قتل حسين عليه السلام برسيد چون حساب كردند در ساعتي بود كه آن كلمات را شنيده بودند. [1] .


پاورقي

[1] ناسخ ج 3 ص 6 تا 7.