بازگشت

سرگذشت اسب شهيد كربلا


چون حسين عليه السلام بمعارج شهادت القاء يافت اسب آن حضرت در ميان ميدان ببانگ صهيل فرياد و عويل برداشت، ابن سعد به لشكريان گفت: اين اسب را بگيريد و به نزد من آريد كه اسب مصطفي «ص» است جماعتي از لشكر او را در پره افكندند اسب به مدافعه درآمد و با دست و لگد و دندان سواران را ميزد و از زين به زمين مي افكند.

بروايت صاحب عوالم چهل تن را بكشت. ابن سعد گفت: او را دست باز داريد تا چه كند چون به يك سوي شدند سرو روي خود را با خون حسين عليه السلام آرايش داد و به سوي سرا پرده آن حضرت روان شد و به اعلي صوت صهيلي برآورد و با هر دو دست زمين را همي بكند و به پراكند و سر خود را به زمين بكوفت تا جان داد، و بروايتي خود را در آب انداخت غوغاي رستخيز از پردگيان سرادق عصمت بالا گرفت سكينه بدويد و مقنعه از سر بيفكند و فرياد برداشت.

عبدالله بن قيس گويد: من نگران آن اسب بودم كه در پايان كار چه ميكند


ناگاه باز تاخت و خود را به فرات انداخت.

بعضي گفته اند: در حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه ظاهر خواهد شد و همچنان عبدالله بن قيس حديث مي كند كه در روز صفين گاهي كه لشكر معاويه راه آب را بر سپاه اميرالمؤمنين عليه السلام بستند و حسين عليه السلام آن جماعت را دفع نمود، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: فرزند من در كربلا شهيد مي شود با شدت عطش و اسب او مي رمد و همهمه ميكند و در همهمه ميگويد الظليمة الظليمة از امتي كه كشتند پسر پيغمبر خود را و حال آنكه تلاوت ميكنند قرآني را كه خداي بدو فرستاده. [1] .


پاورقي

[1] ناسخ ج 3 ص 2 تا 5.