بازگشت

نماز ظهر عاشورا


روز عاشورا بود و وقت نماز ظهر. ابوثمامه ي صيداوي به امام عرض كرد: «يا اباعبدالله! جانم فداي تو! دشمن به تو نزديك شده، ولي تا من زنده ام، تو كشته نخواهي شد. من دوست دارم در حالي به ملاقات پروردگارم مشرف شوم كه اين نماز را هم به جا آورده باشم.» امام نگاهي به آسمان انداخت و فرمود: «نماز را ياد كردي. خدا تو را از نماز گزاران و ذاكرين قرار دهاد! آري، اول وقت نماز است. از آنان بخواهيد از جنگ دست بردارند تا نماز بگزاريم.» اصحاب امام از دشمن تقاضاي متاركه كردند تا نماز به جاي آرند. حصين بن تميم گفت: «نماز شما قبول نمي شود.» حبيب بن مظاهر فرمود: «اي شرابخوار! گمان مي كني نماز تو قبول مي شود، ولي نماز خاندان پيامبر و يارانشان قبول نمي شود؟!».

امام حسين (ع) به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود: پيش روي من بايستيد تا نماز بخوانم. ايشان با حدود نيمي از اصحاب پيش امام صف كشيدند تا حضرت با اصحاب، نماز خوف به جا آورد. در حال نماز، به سوي امام تيراندازي مي شد، ولي سعيد بن عبدالله خود را آماج تيرها كرد. آن قدر تير به او زدند تا به زمين افتاد؛ در همان حال مي گفت: «خدايا! مانند عاد و ثمود از رحمت خود دورشان كن. بار خدايا! پيامبرت را از من سلام برسان و از درد زخمي كه مي كشم او را با خبر كن كه قصدم از ياري ذريه ي پيامبرت،


پاداش توست.» و در روايتي است كه مي گفت: «خدايا! از انجام كاري كه اراده كني، عاجز نيستي؛ پس پيامبرت را خبر ده كه من از حسين (ع) دفاع كردم و او را ياري نمودم. و همراهي او را در بهشت نصيبم كن. آن گاه به ديدار حق شتافت.» پس از شهادتش معلوم شد غير از زخم نيزه و شمشير، سيزده تير به او اصابت كرده است.

شاعر درباره ي اين شهيد بزرگ و زهير و حر گفته است:

«سعيد بن عبدالله را هرگز فراموش مكن؛ و حر را آن گاه كه با تمام توان زهير را ياري كرد. اگر به جاي ايشان كوه هاي استوار مي ايستادند، با همه ي سختي خرد مي شدند و بر دشت مي ريختند. ايشان يا ايستاده بودند و تيرها را با چهره مي گرفتند، يا پيش مي تاختند و سينه به نوك نيزه مي كوبيدند.».

سويد بن عمرو بن ابي المطاع پيش آمد. مردي شريف، شجاع، كثير الصلاة و جنگ ديده بود. در رجز مي گفت:

«يا حسين! امروز پيش بتاز تا احمد (پيامبر) و شيخ صالحت، علي بخشنده را ملاقات كني. با حسن كه مانند بدر در منازل سعد بود، عموي بزرگوارت كه سالاري شجاع و سخي بود، حمزه كه شير خدا نام داشت و جعفر طيار - كه همه در بهشت برين جايگاه گرفته و در حال تعالي هستند - ديدار كني.».

به ميدان آمد و چون شير خشمگين مي جنگيد. سخت استقامت كرد تا زخم هاي سهمگين برداشت و در ميان كشتگان افتاد. همچنان بي حركت افتاده بود تا آن كه شنيد مي گويند: «حسين كشته شد». برخاست و از چكمه اش كاردي بيرون كشيد و جنگيد تا كشته شد. او آخرين شهيد از اصحاب امام حسين (ع) است.