بازگشت

دو مرثيه بر امام حسين


سليمان بن قتة عدوي، سه روز پس از عاشورا از كربلا گذشت. به قتلگاه نگاه كرد، آن گاه به اسب عربي خود تكيه زد و سرود:

«از كنار خانه هاي آل محمد (ص) گذشتم، آن روز كه مسكوني بودند، به اين صورت نبودند. آيا نمي بيني از فراق حسين (ع) خورشيد بيمار شده و شهرها به لرزه آمده. آنان مايه اميد بودند، ولي امروز مايه ي مصيبت شده اند، و چه مصيبت هاي بزرگي. هنگامي كه فقيري از قيس [1] بر در ما مي آيد و چيزي مي خواهد، ما به او مي دهيم، ولي اگر ما بيفتم [2] آنها ما را مي كشند. ما خوني به گردن غني داريم كه هر گاه فرصتي دست دهد، انتقام آن را مي گيريم. خدا اين شهرها و اهلشان را از رحمت دور نكند، هر چند ناخواسته از آل محمد (ص) خالي شده است. مسلمين با كشتن شهيد آل هاشم در كربلا خوار شدند. آسمان در فقدان او شيون و زاري كرد و ستارگان بر او نوحه خواندند و درود فرستادند.»

ابن هباريه ي شاعر، وقتي از كربلا گذشت، نشست و براي امام حسين (ع)


گريه كرد و سرود:

«اي حسين! قسم به جدت كه براي هدايت مبعوث شد؛ قسمي كه در قيامت، خدا درباره اش از من سؤال مي كند. اگر در كربلا حاضر بودم، تمام تلاشم را براي رفع گرفتاري تو به كار مي گرفتم و دم شمشير و نوك تيز نيزه ام را از خون دشمنانتان سيراب مي كردم؛ ولي از بخت بد، از تو جا ماندم. از اين رو، هميشه بين بابل و نجف (سرزمين عراق) جايگاه غم بي پايان من است. هر چند موفق نشدم تو را در مقابل دشمنان ياري كنم، [3] ، ولي از ريختن اشك و سوزش دل محروم نخواهم شد.»

بعضي مي گويند: «اين شاعر پس از سرودن اين شعر در همان جا به خواب رفت. پيامبر گرامي اسلام را ديد كه مي فرمود: «خدا تو را پاداش نيكو دهد، مژده باد كه خداوند تو را در زمره ي ياران حسين (ع) كه در ركاب او جنگيدند مقرر كرد.»



پاورقي

[1] قيس و غني نام دو نفر از اجداد قبيله‏ي کلاب است که شمر بن ذي الجوشن به آن تعلق دارد و چون شاعر خود هاشمي نسب است. آن قبيله را با قبيله‏ي خود مقايسه کرده است.

[2] فعلهايي مانند افت، افکن، انداز، افراز و... هنمام پيوستن به ب م يا ن «ا» خود را از دست مي‏دهند. مانند: نيفتاد، ميفگن، بينداز، نيفزايد، بيفرازي و...

[3] هنگامي که در آغاز جمله «اگر چه»، «هر چند»،«با آن که»، «با اين که» بيايد، آوردن «آوردن»، «ولي»، «وليکن» و... بهيچ روي درست نيست. مثال:



اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هوي داري

به تير غمزه صيدش کرد چسم آن کمان ابرو



حافظ.