بازگشت

آداب روز عاشورا


معاوية بن وهب گفت: «روز عاشورا به خانه ي امام صادق (ع) رفتم. ديدم حضرت در محرابش، در حال سجده است. پشت سرش نشستم تا سجده اش تمام شود. حضرت در سجده بسيار گريست و با پروردگارش مناجات كرد. شنيدم كه مي گفت: «اي خدا! اي كه ما را به كرامت و بزرگي ويژگي بخشيدي، وعده ي شفاعت دادي و رسالت و پيامبري را به عهده ي ما نهادي؛ ما را وارث انبياء كردي و امت هاي گذشته را به وسيله ي ما ختم كردي؛ وصايت و امامت را به ما اختصاص دادي و محبت ما را در دل ها قرار دادي. اي خدا! من، برادرانم و زوار اباعبدالله الحسين را كه اموالشان را به محبت او خرج مي كنند و براي نيكي به ما، به اميد پاداشي كه تو براي ارتباط با ما قرار داده اي، و شاد كردن پيامبرت محمد (ص)، و اجابت دعوت ما و خشمگين كردن دشمنان ما، از خانه ي خويش حركت كرده، تنها رضاي تو را خواهانند، بيامرز.

الهي! رضاي خويش را نصيبشان كن و در شب و روز از ايشان محافظت فرما، و به بهترين صورت در ميان خانواده و فرزندان، جانشين آنان باش و از شر هر ستمگر سركشي از مخلوقاتت، چه قوي چه ضعيف، و از شر شياطين انس و جن حفظشان كن و برتر از آنچه خود از اين سفر آرزو دارند


و به خاطرش ما را بر فرزندان، خانواده و خويشان خود ترجيح دادند، به ايشان عطا كن.

الهي! دشمنان ما اين سفر را بر ايشان عيب گرفتند، ولي ايشان از مسافرت و حركت به سوي ما بازنايستادند، حركت كردند تا با مخالفين ما مخالفت كرده باشند. پس رحم كن بر اين چهره ها كه در آقتاب سوخته و بر اين گونه ها كه بر قبر حسين (ع) نهاده مي شود و بر چشماني كه در ترحم بر ما اشكشان جاري شده؛ بر قلوبي كه براي ما محزون شده و در آتش اندوه سوخته؛ و ناله هايي كه براي ما بلند است.

الهي! من آن جانها و بدنها را به تو مي سپارم، تا در روز قيامت از حوض كوثر سيراب كني و به بهشت درآوري و در حساب بر آنها آسان گيري، كه تو كريم و بخشنده اي.»

امام، تا وقتي كه سر بر سجده داشت، پيوسته براي اهل ايمان و زوار قبر امام حسين (ع) دعا مي كرد. وقتي سر از سجده برداشت، پيش آمدم و سلام كردم و به صورت حضرت دقت كردم؛ ديدم رنگ پريده و دگرگون است. اندوه از صورتش ظاهر و اشك مانند لؤلؤ تر بر صورتش مي غلتد.

گفتم: «آقاي من! خدا چشمانت را نگرياند. از چه گريه مي كني؟ چه حادثه اي پيش آمده؟»

آيا از اين روز غافلي؟ نمي داني جدم حسين (ع) در مثل اين روز كشته شد؟ من نيز محزون شدم و به گريه افتادم.

- - سرور من! در چنين روزي چه بايد كرد؟

- اي پسر وهب! هر جا هستي، در دورترين يا نزديك ترين نقطه، حسين (ع) را زيارت كن، محزون باش و بر او بسيار گريه كن.


- - سرور من! اگر اين دعا كه از شما شنيدم، در حق كسي بود كه اصلا خدا را نمي شناخت، من مي گفتم عذاب الهي را نخواهد چشيد. اي كاش من قبل از حج به زيارت او مي رفتم.

- چرا به زيارت او نمي روي؟

- - فدايت شوم. نمي دانستم اين همه ثواب دارد؛ تا امروز كه دعاي شما را شنيدم.

- اي پسر وهب! آنان كه در آسمان براي زوار قبر حسين (ع) دعا مي كنند، بيش از كساني هستند كه در زمين دعا مي كنند. مبادا به خاطر ترس از كسي، زيارت او را از دست بدهي؛ كه هر كس از ترس؛ زيارت او را ترك كند، دچار حسرت و پشيماني مي شود. اي پسر وهب! آيا دوست نداري خدا خروج تو را ببيند؟ آيا دوست نداري فرداي قيامت با رسول خدا (ص) مصافحه كني؟

- - درباره ي روزه ي اين روز بدون سحري چه مي فرماييد؟

- روزه ي كامل نگير. ساعتي بعد از عصر با جرعه اي آب افطار كن؛ زيرا اين، همان وقتي است كه جنگ تمام شد و غم و اندوه از آل رسول روي برگرداند. اگر چه در آن هنگام بر روي زمين سي كشته داشتند كه قتل ايشان بر رسول خدا بسيار گران بود و اگر آن حضرت زنده بود، عزادار مي شد.

آنگاه امام گريست تا ريشش خيس شد. تا پايان روز عزادار و گريان بود. من هم محزون در حضورش نشسته بودم و به گريه ي او، گريه مي كردم.