بزرگواري امام حسن
در روايت است كه حضرت امام حسين (ع) از راهي مي گذشت. جمعي از فقيران، عبايي پهن كرده و چند تكه نان بر آن نهاده، مي خوردند. به حضرتش تعارف كردند. حضرت نشست و با ايشان نان خورد و اين آيه را تلاوت كرد: «خدا متكبران را دوست ندارد.» [1] سپس فرمود: «من دعوت شما را پذيرفتم پس شما هم دعوت مرا بپذيريد» گفتند: «مي پذيريم اي پسر رسول خدا! همراه حضرت به منزلش آمدند.» حضرت به كنيزش فرمود: «امروز آن چه را ذخيره مي كني، بيرون آر.» [2] .
يكي از غلامان حضرت خلافي كرده بود، دستور داد او را بزنند. او اين آيه را تلاوت كرد: «و آنان كه خشم خويش فرومي برند» [3] ، فرمود: «رهايش كنيد.» او ادامه داد: «و آنان كه مردم را عفو مي كنند» [4] ، فرمود: تو را بخشيدم. او باز ادامه داد: «و خدا نيكوكاران را دوست دارد» [5] . فرمود: «تو را در راه خدا آزاد كردم.» آن حضرت بيست و پنج بار پياده به حج رفت. در حالي كه
اسبان اصيل را بدون سوار همراه او مي بردند.
روزي كسي به او گفت: «تو چقدر از خدا مي ترسي؟» فرمود: «كسي كه در دنيا از خدا نترسد، در قيامت ايمن نيست.» [6] .
هنگامي كه وضو مي گرفت، رنگش دگرگون مي شد و مفاصل بدنش مي لرزيد. در آن باره از او پرسيدند، فرمود: «كسي كه مي خواهد در مقابل خدا قرار گيرد، سزاوار است رنگش زرد شود و مفاصلش به لرزه آيد.» [7] .
و إن الاولي بالطف من آل هاشم
تآسوا فسنوا للكرام التآسيا
«اين گروه هاشمي نسب در كربلا چنان استقامت كردند كه الگوي استقامت همه ي بزرگمردان عالم شدند.»
در روز عاشورا به حضرت پيشنهاد تسليم دادند؛ گفتند: «فرمان عموزادگانت را اطاعت كن.» فرمود: «نه، به خدا سوگند مانند ذليلان تسليم شما نمي شوم و چون بندگان خود را در اختيار شما قرار نمي دهم.» [8] .
آن گاه فرياد زد: «اي بندگان خدا! پناه مي برم به پروردگار خود و پروردگار شما از هر متكبري كه به روز حساب ايمان ندارد.»؛ «مرگ در سايه ي عزت بهتر از زندگي در ذلت و خواري است.» [9] .
روز عاشوار به لشكر حمله مي كرد و مي سرود:
«مرگ از تحمل ننگ بهتر است و ننگ از آتش جهنم و خدا مرا از اين و از آن حفظ مي كند.»
پاورقي
[1] سورهي نحل، آيهي 23.
[2] يعني بهترين چيزهايي را که در اختيار داري.
[3] سوره آل عمران، آيه 134.
[4] ادامه آيه.
[5] ادامه آيه.
[6] لا يأمن من يوم القيامة الا من خاف الله في الدنيا.
[7] علاوه بر اين صفات ظلم ستيزي حضرت چنان بود که ضرب المثل شده و درباهاش شعرها سرودهاند...
[8] لا و الله لا اعطيکم بيدي اعطاء الذليل و لا اقر لکم اقرار العبيد.
[9] موت في عز خير من حياة في ذل.