بازگشت

امام حسين در مجلس معاويه


ابن شهرآشوب در كتاب مناقب نوشته است: امام حسين (ع) بر معاويه وارد شد. مرد عربي براي تقاضايي نزد او آمده بود، معاويه چيزي به او نداد و با حضرت مشغول صحبت شد. عرب به يكي از حاضرين گفت: «اين كيست؟» گفتند: «حسين بن علي (ع) است.» رو به حضرت كرده گفت: «اي دخترزاده رسول خدا (ص) از تو مي خواهم كه واسطه شوي تا معاويه حاجتم را برآورد.» حضرت وساطت كرد و معاويه حاجت او را برآورد.

مرد عرب اين شعر را سرود: «سراغ اين اموي نسب آمدم ولي او چيزي به من نداد تا فرزند رسول خدا تحريكش كرده، او در جود و كرم پسر مصطفي و زاده بتول پاك سرشت است. آري هاشميان برتر از شمايند، همان گونه كه گلزار بر شوره زار برتري دارد.»

معاويه گفت: «من به تو مي بخشم، تو او را مدح مي كني؟»

گفت: «تو از حق او به من بخشيدي و به گفته ي او حاجتم را برآوردي.»

هنگامي كه مروان، فرزدق را از مدينه بيرون مي كرد، فرزدق خدمت امام حسين (ع) رسيد؛ حضرت چهارصد دينار به او داد. گفتند: «او شاعري فاسق است.» فرمود: «بهترين مال، مالي است كه آبروي انسان را حفظ كند.» رسول خدا، كعب بن زهير را پاداش داد و درباره ي عباس بن مرداس فرمود:


«زبانش را از من ببريد.» [1] .

آري، حضرتش بسيار بخشنده بود، ولي بزرگترين بخشش او بخشيدن جان در راه خدا بود؛ چنان كه شاعر گفته است: «او جان خود را مي بخشد اگر چه ترسو از بخشيدن جان بخيل است و بخشيدن جان نهايت جود و سخاست.»

حسين (ع) براي محافظت از شريعت جدش، جان و خاندان و فرزندانش را در راه خدا بخشيد و فداي دين كرد تا بعضي كشته و بعضي اسير شدند.

اگر شهادت آن حضرت نبود از دين اسلام اثري باقي نمي ماند و هيچ كس نمي فهميد كه يزيد، كافري بيش نيست.



پاورقي

[1] يعني چيزي به او بدهيد تا ساکت شود.