بازگشت

پيامبر در خانه فاطمه


سمهودي، از علماي شافعي مذهب، در كتاب وفاء الوفا، از علي (ع) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: «شبي رسول مكرم اسلام (ص) به خانه ي ما آمد و در خانه ي ما خوابيد. حسن (ع) بيدار شد و آب خواست. حضرت رسول، خودش برخاست و از مشك كوچكي كه در خانه بود، كاسه اي شير خالي كرد تا به او بنوشاند. در اين هنگام حسين (ع) دست آورد كه كاسه را بگيرد، ولي حضرت رسول دست او را پس زد و اول به حسن داد. فاطمه (س) عرض كرد: «يا رسول الله مثل اين كه حسن را بيشتر دوست داري.» فرمود: «اين گونه نيست، ولي او اول آب خواست. آن گاه خطاب به فاطمه (س) فرمود: من و تو، اين دو و اين كه خوابيده (اشاره به حضرت علي (ع)) در روز قيامت در يك جا هستيم.».

در آن شب وقتي امام حسن (ع) آب خواست، پيامبر اكرم (ص) اجازه نداد مادرش فاطمه به او آب دهد، بلكه خودش برخاست و اول حسن را سيراب كرد و بعد حسين را. از همين جا معلوم مي شود كه پيامبر تا چه حد به امام حسن و امام حسين (ع) اهميت مي دهد كه شخصا ايشان را آب مي دهد.


يا رسول الله! اي كاش روز عاشورا در كربلا بودي و پسرت حسين را مي ديدي كه به شدت تشنه شده و بني اميه آب فرات را از او دريغ مي كنند. هر چه آب خواست، كسي آبش نداد و هر بار كه به سوي شط اسب تاخت، بر او هجوم بردند و از آب دورش كردند. اي كاش آن جا بودي و مانند آن شب خودت او را سيراب مي كردي.

سمهودي از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا (ص) به خانه ي ما آمد. ما غذايي از گوشت و آرد برايش پختيم. ام ايمن هم كاسه اي شير و مقداري خرما برايمان هديه آورد. حضرت از آن غذا خورد و ما هم با او خورديم. پس از آن، پيامبر دستهايش را شست و دستي بر پيشاني و محاسن خود كشيد. آن گاه رو به قبله كرد و دست به دعا برداشت و پس از مدتي دعا در حالي كه به شدت اشك مي ريخت سه بار سر به سجده گذاشت. هيبت آن حضرت مانع مي شد كه ما چيزي سؤال كنيم. در اين هنگام حسين بر پشت آن حضرت سوار شد و به گريه افتاد. حضرت فرمود: «پدر و مادرم فدايت چرا گريه مي كني؟» عرض كرد: «پدر جان! ديدم شما كاري مي كنيد كه قبلا مشابه آن را انجام نداده ايد. فرمود: پسرم! امروز از ديدن شما به طور بي سابقه اي خوشحال شدم، ولي دوستم جبرئيل آمد و به من خبر داد كه شما در نقاط مختلف كشته مي شويد. اين خبر مرا اندوهگين كرد و از خدا براي شما طلب خير كردم.».

آري،اي رسول خدا! فرزندان تو همه كشته شدند. يكي با زهر و ديگري با شمشير؛ و قبورشان در روي زمين پراكنده است. برادر و پسر عمويت علي را در محراب در حال نماز كشتند و اكنون قبرش در كنار كوفه است. پسرانت حسن و حسين - كه پدر و مادرت را فدايشان مي كردي - يكي، با


سم جگرش قطعه قطعه شد و در بقيع به خاكش سپردند، و ديگري با ضرب شمشير و نيزه و تير، قبرش در كربلاست.