بازگشت

طوفان سخن در مجلس كوفه


از جمله ويژگي هاي آن مخدره هنر بديهه گوئي بوده كه معمولا كمتر شاعري از اين زمينه برخوردار است. مرحوم فرهاد ميرزا در قمقام گويد اين بانو وقتي كه در مجلس ابن زياد سر مطهر حسين (ع) را در ميان طشت ديد، يكمرتبه طناب را از گردان انداخت و حيرت زده آمد و


آن سر پاك را برداشت و به سينه ي خود چسبانيد و بسي بوسيد و ناله كرد و اشعار ذيل را بالبداهه خواند:



واحسينا فلست انسي حسينا

اقصدته اسنة الأعداء



غادروه بكربلاء صريعا

لا سقي الله جانبي كربلاء [1] .



يعني: واسفا بر حسين. من هرگز فراموش نمي كنم كه نيزه هاي دشمن حسين را هدف قرار دادند. او را در كربلا با نعش عريان گذاشتند و رفتند. خداوند سرزمين كربلا را سيراب نگرداند.

و از بحث هاي گذشته استفاده گرديد كه حسين حرم سرائي از قبيل حرمسراهاي خلفاي رؤساي قبايل كه در آن زمان معمول بوده و اصولا در هر عصر در طبقه ي مرفه و صاحبان مقام و رؤساي قبائل جزو سنن عادي و شايد فطري بشر به حساب مي آمده، نداشته است.

اهداف عاليه ي حسين اجازه نمي داد تا در فكر لذات دنيا باشد و روشن است هر شخصي كه داراي هدف باشد هميشه در پيشبرد آن افكار، نيروي عاقله خود را متمركز خواهد نمود و وقتي براي اشباع غرائز جنسي و اميال نفساني ندازد، چنانكه اين معني را امام سجاد در مجلس يزيد روشن كرد.

يزيد از امام سجاد از علل كمي اولاد پدرش پرسيد. امام در پاسخ وي فرمود: پدرم براي عبادت و كارهاي نيك وقت كمي داشت تا چه رسد به اينكه به مسائل جنسي بپردازد!

حسين (ع) بود كه زينت را براي شوهر ستمديده اش نگاهداشت و كنيز زيباي اهدائي معاويه را كه در زيبائي نظير نداشت به يك غلام بخشيد بي آنكه از او تمتعي ببرد.


پاورقي

[1] قمقام طبع جديد ص 530.