بازگشت

شهربانو بانوي اول


و در اينجا درباره ي هر يك از اين بانوان شرحي مي آوريم. اما شهربانو دختر يزدجرد از


نوادگان انوشيروان است. [1] از امام سجاد (ع) روايتي شده كه انا ابن الخيرتين من فرزندي هستم شريف الطرفين؛ زيرا رسول اكرم (ص) فرموده: ان لله من عباده خيرتان فخيره من العرب قريش و خيرة من العجم (فارس). براي خدا از ميان بندگان دو قوم با سعادت است از عرب قريش است و از عجم فارس است. ابوالاسود دئلي در اين مورد اشعاري سروده:



و ان غلاما بين سكري و هاشم

لأكرم من نيطت [2] عليه [3] التمائم



شيخ حر عمالي اعلا الله مقامه گويد:



و امه ذات العلي و المجد

شاه زنان بنت يزدجرد



و هو ابن شهريار بن كسري

ذوسو دد ليس يخاف كسري



و از متأخرين سيد بن عبدالأمير بن سيد عباس اعرجي گويد:



به هاشم ثالث مناها و فارس

علاها و عم المؤمنين سرور



له منبر من خاتم الرسل احمد

و من جده كسري الملوك سرير



سيد محمد پسر آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني گويد:



و تسامت بنت كسري شرفا

بابن طه و تملت كبرياء



ولدته كوكبا من نوره

تكسب الشمس اعتلاء رضياء [4] .



و به اتفاق مورخين اين بانو در حال نفاس زندگي را بدرود گفته. پس آنچه كه تذكرة الخواص و روضة الشهداء ملا حسين كاشفي متوفاي 910 بر هم بافته و نتيجه گرفته اند كه شهربانو روز عاشورا سوار ذو الجناح شد و با دخترش به شهر ري آمده و در آنجا دختر را رها كرده و خود در كوه غايب شده ابدا صحتي ندارد. همچنين برخي نوشته اند كه شهربانو اوضاع را در كربلا چنين ديد خود را به شط فرات انداخت و هلاك شد كه اين هم اصلي ندارد.

و از همه شگفت انگيزتر اين است كه مردم عامي محلي را به نام مدفن او، موسوم به كوه


بي بي شهربانو مزار آن جناب قرار داده و بزيارتش مي روند.

به علاوه بايد دانست كه تشرف اين مخدره به خدمت حسين (ع) از نظر زماني كاملا مظبوط نيست. بلكه بين سه احتمال مورد اختلاف است: خلافت عمر، خلافت عثمان و خلافت علي (ع).

مدرك كساني كه زمان عمر را گفته اند روايت قطب راوندي است. او در خرائج از امام باقر (ع) آورده كه وقتي شهربانو را به مدينه آوردند عمر خواست مانند ساير كنيزان او را به معرض فروش بگذارد. علي (ع) فرمود: دختران پادشاهان در آئين اسلام قابل فروش نيستند و بايد به حال خود آزاد باشند و هر وقت با يك مسلمان ازدواج نمودند مهرشان از سهم بيت المال شوهر او حساب مي شود در نتيجه شوهر مهر او را نمي پردازد. ان بنات الملوك لاتباع ولو كانوا كفارا. وقتي كه به شهربانو اختيار تمام دادند كه از حضار مجلس يكي را انتخاب كن، از پشت سر حسين (ع) آمد ودست روي شانه ي آن حضرت گذاشت و گفت: اگر اختيار با من است اين جوان زيبا و نوراني را برمي گزينم!

علي (ع) به حذيفة بن يمان فرمود تا آن بانوي محترمه را به خانه ي علي (ع) ببرد. سپس از نام او پرسيد. گفت: شهربانو. امام فرمود: شاه زنان باش. [5] .

و كليني محمد بن يعقوب «ره» در كافي گويد شهربانو و خواهرش وقتي وارد مدينه شدند ديوارهاي مدينه از جمال آنها روشن گرديد.

شيخ ذبيح الله محلاتي نقل مي كند كه زنان مدينه به تماشاي دختران يزدگرد آمدند و عمر خواست صورت آنها را جهت ارائه ي خريداران باز كند. شهربانو به دست او زد و گفت: سياه باد روي پرويز! اگر نامه ي پيغمبر را پاره نمي كرد دختران او به اين روزگار سياه گرفتار نمي شدند.

عمر خيال كرد او ناسزا مي گويد. تازيانه را از كمر كشيد تا وي را بزند. علي (ع) كه حضور داشت خليفه را آرام نمود و فرمود: او جد خود را نفرين مي كند. و مطلب را به عمر فهمانيد.


پاورقي

[1] يزدجرد بن شيروية بن خسرو پرويز بن انوشيروان بن قباد.

[2] نيط معني زيادي دارد 1- رک قلب 2- جنازه 3- مرگ 4- آويزان کردن چيزي به لباس يا کردن بچه معني چهارم منظور است.

[3] تمائم جمع تميمه است به معني مهره و يا طلسمي که به گردن اطفال آويزان مي‏کنند براي دفع چشم خلاصه ترجمه شعر براستي نوجواني که از پيوند دو نژاد خسرو هاشم بوجود آمده همانا برترين و شايسته‏ترين کسي است که بر او تمائم (دفع کننده‏ها طلسمها) آويزان شود.

[4] الامام زين العابدين (مقرم) ص 30-428 و خلاصه البيان في احوال شاه زنان علامه مظفري ص 6.

[5] خرائج المناقب ج 4 ص 48.