بازگشت

شيعه در نظر حسين


دوستي اهل بيت چه از نظر مفهوم و چه بلحاظ مصداق به معني شيعه بودن نيست. يعني اينگونه تصور شود كه هر كس دوست آل محمد يا علاقمند به ائمه است پس حتما شيعه ي خالص است و اركان عقائد او كامل و بدون نقص مي باشد. بلكه قضيه بالعكس است. البته تشيع با محبت متلازم است و هر جا تشيع وجود دارد محبت ائمه هم موجود است گاهي هم محبت بدون تشيع محقق مي شود، مانند علويهاي تركيه و سوريه كه علاقمند به اهل بيت هستند اما از منويات آنها از نظر فقه اسلامي تبعيت نمي كنند.

ليكن شيعه ي حسين (ع) كسي است كه در مقابل عمل به فقه اسلامي و اخلاق ديني از او پيروي كند والا به صرف گريه و عزاداري و نوحه سرائي نمي شود او را شيعه پنداشت. و اين معنا را شخص حسين بن علي (ع) با بيان بسيار عالي روشن فرموده اند و در جواب مردي كه به حضرتش عرض كرد من از شيعه شما هستم، امام فرمود: «اتق الله و لا تدعين شيئا يقول الله تعالي لك كذبت و فجرت في دعواك ان شيعتنا من سلمت من كل غش و غل و غل ولكن قل انا من مواليكم و محبيكم. [1] .

يعني: از خدا بترس و ادعا مكن چيزي را كه خداوند آن را تكذيب نمايد و تو را در ادعايت گناهكار بشمارد. كساني از شيعيان ما هستند كه قلبشان از خيانت و آلودگي و كينه ناصافي و تباهكاري پاكيزه باشد، ولكن (اگر داراي اين صفات نيستي) تو مي تواني ادعا كني كه از علاقمندان و دوستداران شما هستم.


و باز در جواب مردي كه ادعا مي كرد من از شيعيان خاص شمايم فرمود: يا عبدالله فاذا انت كابراهيم الخليل الذي قال الله تعالي و ان من شيعته لابراهيم اذ جاء ربه بقلب سليم [2] ، فان كان قلبك كقلبه فانت من شعيتنا و ان لم يكن قلبك كقلبه فهو طاهر من الغش و الغل فأنت من محبينا و الا فانك ان عرفت انك بقولك كاذب فيه انك لمبتلي بفالج لا يفارقك الي الموت او جذام ليكون كفارة لكذبك هذا. [3] .

يعني: اي بنده ي خدا! پس اينك تو همانند ابراهيم خليل هستي كه خداوند مي فرمايد: و از شيعيان او (يعني نوح) ابراهيم است، زيرا با قلبي سليم به درگاه خداوند آمد. اگر قلب تو نيز همانند قلب او باشد تو از شيعيان ما خواهي بود و قلب تو به آن درجه نرسيد كه از هر نوع كينه و خيانت پاكيزه باشد تو از دوستداران ما هستي و گرنه چنانكه خود مي داني در گفتارت دروغ مي گوئي، پس تو به بيماري فلج گرفتاري، خداوند آن را از تو جدا نسازد يا تو را مبتلا به جذام كند تا كفاره ي دروغگوئي تو باشد.

جابر [4] از امام صادق (ع) روايت كرده «انما شيعتنا من اطاع الله عزوجل» [5] راستي شيعه ما كسي است كه خداي عزوجل را اطاعت كند.

امام تنها معرف شيعه را اطاعت خدا قرار داده زيرا پيروي از امر خدا پيروي از امام است، و در حديث معاوية بن وهب شيعه را به سه فرقه قسمت فرموده: يك فرقه را به خودشان نسبت داده كه دوست حقيقي آنان باشد. اما آنكه دوستي ائمه را وسيله تفاخر و زينت قرار دهد و يا وسيله ي ارتزاق و معاش خود نمايد به خود نسبت نداده است.

راوي گويد امام صادق (ع) فرمود: الشيعة ثلاث محب واد فهو منا، و متزين بنا و نحن زين بمن تزين بنا و مستأكل بنا الناس و من استأكل بنا افتقر. [6] .

يعني: شيعه سه فرقه است: 1- دوست و علاقمند ماست، كه او از ماست. 2- كسي كه به نام ما به خود زينت مي دهد، قهرا انتساب ما براي او زينت خواهد شد. 3- و آنكه بوسيله ي ما براي مردم بار سنگين است و بر آنان كل مي شود و خلاصه ما را وسيله ي ارتزاق قرار داده است. و بدان هر كس اينطور باشد هميشه فقير است.


ملاحظه فرموديد كه نصيب و سهم دو فرقه اخير از تشيع تنها تفاخرات ظاهري و ارتزاق چند روزه ي دنياست و غير آن بهره اي ندارند.

مردي به امام حسن (ع) گفت: من از شيعيان شما هستم. امام در پاسخ وي فرمود: اي بنده خدا تو اگر اوامر و مناهي ما را اطاعت كني در دعوي خود راستگو هستي و اگر بخلاف گفتارت باشي دروغگوئي و مبادا با دعوي دروغ خود بر گناهانت بيفزائي و در اين صورت «لا تقل انا من شيعتكم، ولكن قل انا من مواليكم و محبيكم و معادي اعدائكم و انت في خير الي خير. [7] .


پاورقي

[1] بحار ج 78 ص 166.

[2] سوره الصافات آيه 83.

[3] بحار ج 68 ص 156.

[4] شايد منظور جابر جعفي باشد.

[5] امال طوسي ج 1 ص 289.

[6] خصال صدوق ج 1 ص 51.

[7] بحار ج 68 ص 156.