بازگشت

طفل شيرخوار با حسين سخن مي گويد مادرش رجم مي شود


صفوان مهران گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مي فرمود: دو مرد جهت مرافعه نزد حسين بن علي (ع) آمدند و درباره ي يك زن و بچه ي او هر دو مدعي بودند و يكي به ديگري مي گفت زن و بچه اش مال من است. امام به مدعي اول فرمود: بنشين. و او نشست و بچه هم شيرخواره بود. حسين (ع) از زن سؤال نمود و فرمود: اي زن! قبل از آنكه خداوند اسرار تو را كشف كند تو حقيقت را روشن كن. زن يكي از آنها را تصديق نمود و نسبت به ديگري اظهار ناآشنائي نمود و او را از خود نفي كرد.

امام آن طفل شيرخوار را مورد توجه قرار داد و فرمود: اي پسر! به اذن خدا زبان باز كن و حقيقت را روشن كن. آن طفل با زبان فصيح گفت: من فرزند هيچكدام از اين دو مرد نيستم و پدرم يك چوپان است از فلان قبيله. امام دستور داد آن زن را رجم كردند. امام صادق (ع) فرمود: بعد از اين سخن گفتن ديگر كسي چيزي از او نشنيد. [1] .



پاورقي

[1] مناقب آل ابيطالب ج 4 ص 52.