بازگشت

ماربين در اسارت صحنه ي خرافات


علامه كاشف الغطا در سياست الحسينيه آورده كه ماربين در يكي از نوشته هاي خود مي گويد: «من در تركيه با مترجم خود در مجالس عزاداري حسين بن علي (ع) شركت كردم و شنيدم كه گويندگان درباره ي قيام حسين چنين مطالبي مي گفتند.» [1] .

اين خاورشناس به جاي اين كه نظريه و تحقيقات خود را براساس مطالعات دقيق و رجوع به تاريخ هاي معتبر اسلامي پي ريزي نمايد و استنباط خود را بر اسنادي محكم استوار نمايد، براساس گفتار گويندگان كم سواد و خرافي تركيه - كه معمولا مبناي گفتار آنها روي حدسيات بي پايه و استماع از افواه همنوع خود بوده است - درباره ي فلسفه قيام امام حسين (ع) بحثي صوري كرده و نتيجه گرفته است كه قيام آن حضرت صرفا براي كشته شدن بوده است و بعد هم كسب شهرت كرده!

ماربين آنچه را مي شنيده يادداشت كرده و چون درباره ي قيام حسين (ع) جز همين مسموعات چيز ديگري در دست نداشته گمان كرده كه آنچه در مجالس عزاداري تركيه شنيده صددرصد صحيح است و از اينرو شنيدني هاي خود را به عنوان حقايق قطعي تاريخ امام حسين (ع) تلقي كرده و پس از بازگشت به اروپا مسموعات خود را به عنوان ره آورد سفر شرق براي غربي ها نوشته است، همچنان كه رسم است بيشتر نويسنده ها يادداشت هاي خود را منتشر مي كنند.

بعد از آنكه نوشته هاي ماربين درباره ي فلسفه ي قيام امام حسين (ع) به زبانهاي شرقي ترجمه شد شرقي هاي غربزده آنچه را كه ماربين گفته است بعنوان صادرات غرب تلقي كرده و مانند سند تاريخي مستدل دهن به دهن در مجالس نقل نمودند. بلكه برخي از نادانها يا نويسندگان غير محقق چون وحي آسماني بدان تكيه زده و آن را مدرك نوشته هاي خويش قرار داده اند. و البته اين عادت زشت در ميان شرقي هاي غربزده، چندان تازگي ندارد. تا اينكه كتاب به دست علامه شهير نابغه اسلام شيخ محمد حسين كاشف الغطاء رسيد مطالب او نقد و رشته ي او را پنبه نمود.



پاورقي

[1] سياسة الحسينيه ص 45.