بازگشت

جفا به حسين از يك مستشرق آلماني


«ماربين» آلماني كه خود را يك خاورشناس معرفي كرده درباره ي قيام مقدس حسين بن علي (ع) سخني نابجا بيان داشته كه درخور يك مرد آگاه نيست، چه رسد به يك خاورشناس.

بنا به نقل علامه كاشف الغطا در سياسة الحسينيه «ماربين» پنداشته است كه هدف امام حسين (ع) از قيام اين بوده تا با ايجاد صحنه ي مظلوميت خود بني اميه را رسوا كند و بدين وسيله مقدمات سقوط حكومت اين طايفه را فراهم آورد تا بني هاشم (يعني بني عباس) در نتيجه ي مظلوميت امام حسين محبوبيت پيدا كنند و در آينده قدرت حكومت را به دست گيرند، بر اساس همين پندار خطا درباره ي علي اصغر معتقد است كه امام حسين (ع) جهت بزرگ ساختن مصيبت طفل خويش را به كشتن داد.

خلاصه ي گفتار اين خاورشناس آلماني از صحفه 25 كتاب سياست الحسينيه الي صفحه 30 همان كتاب، در چهار جمله خلاصه مي شود:

1- امام چندين سال پي در پي قبل از شهادتش كشته شدن خود را تدارك مي كرد.

2- امام كوشش مي كرده كه هر چه ممكن است مصيبت هاي او دلخراش تر شود.

3- مظلوميتي را كه خودش به وجود آورده بود تنها وسيله رسيدن به هدف خويش قرار داده است.

4- هدف او اين بوده كه عواطف مردم برضد بني اميه تحريك شود تا انقلاب كنند و حكومت بني اميه را از ميان بردارند و بني هاشم (يعني بني عباس) به حكومت برسند. [1] .

تصديق خواهيد فرمود كه اين خاورشناس در اين ادعاي خود به مدارك تاريخي و دلائل نقلي متكي نيست، زيرا كدام تاريخ نويس اهل عامه يا شيعي نوشته است كه حسين شهيد (ع) از سالهاي قبل بلكه يك سال يا يك ماه يا يك روز قبل از شهادت تدارك كشته شدن خود را ديده است و آنچه مسلم است حسين بن علي در فكر اصلاح امت اسلامي بود و عامل و علت اصلي نهضت امر به معروف و احياء احكام بود كه هنگام حركت از مدينه در وصيتنامه خود به محمد حنفيه بيان فرموده:

اين دروغ محض و نهايت ظلم است كه كسي بگويد امام حسين (ع) مي خواست مصائبش دلخراش تر شود! بلكه در عنوان «فداكاري است نه تلاش مذبوحانه.»


گفته شد كه امام تا آنجا كه قدرت داشت براي مقاومت كوشيد و براي حفظ خانواده ي خود نيز تا آخرين حد ممكن مجاهدت كرد. اگر طفل شيرخوار را به ميدان جنگ و در مقابل صفوف لشكر آورد و طلب آب نمود، به منظور حفظ جان طفل معصوم بوده نه براي كشتن بچه و بزرگ كردن مصيبت.

آري اين دستگاه حكومت جبار يزيد و عمال پست پسر معاويه بودند كه قساوت و بي رحمي را تا آخرين مرحله به ظهور رسانيدند تا آنچه كه طفل شيرخوار را هم هدف تير قرار دادند.

ادعاي ديگر اين مرد كه امام زمينه هاي مظلوميت خويش را به وجود آورد و كشته شد بهتان بزرگ ديگري است. بلكه بايد توجه داشت كه امام ظلم را تحمل نكرد و تا آخرين نفس در راه از ميان برداشتن آن كوشيد. منطق حسين بن علي (ع) اين نيست كه بگويد «اين حنجر من و اين هم خنجر تو». بلكه منطق حسين اين است كه مي گويد امضا كردن خلافت تحميلي يزيد نالايق جلف هرزه ضربتي مهلك به اسلام است و كليه حقوق اجتماعي را پايمال مي كند. از اين رو تا آخرين حد ممكن در راه نجات اسلام مجاهدت كرد. بنابراين حسين (ع) از ظلم استقبال نكرده، بلكه در برابر ديكتاتوري و براي دفع ظلم مقاومت نموده.

درباره ي جمله ي چهارم اين خاورشناس آلماني! بايد گفت كه او هدف را با نتيجه و اثر اشتباه كرده است. اگر كسي درخت مي كارد هدفش اين است كه از ميوه ي آن استفاده نمايد، ولي طبعا اين اثر را هم دارد كه سايه ي او بر زمين پهن مي شود و مردم از آن استفاده مي كنند و برگهايش به زمين مي ريزد را حيوانات مي خورند. در اينجا نبايد گفت هدف از غرس درخت سايه ي آن و برگ آن بوده است.

هدف حسين (ع) نجات دادن بشريت است، ولي واقعه ي عاشورا اين اثر قهري را هم داشت كه حكومت وقيحانه ي بني اميه را وقيح تر كرد و بني هاشم و خصوصا خاندان پيغمبر را از يك جهت محبوب تر و محترم تر نمود و دنياي بشريت را متوجه آزادگي و ايثار و از خودگذشتي او ساخت! در طول سال در هر مناسبتي از او باعظمت ياد مي كند.

خلاصه ي سخن درباره ي گفته هاي «ماربين» اين است، كه آنچه او گفته اشتباه و مردود است و از اين جهت ما گفته او را تحت عنوان يك اشتباه قلمداد مي كنيم و بهتر بود اين خاورشناس - و به تعبير بهتر اين خاورنشناس - در مسائلي كه از تخصص او بيرون است اظهار نظر نمي كرد


و نه به آبروي خود لطمه مي زد نه ديگران را به زحمت مي انداخت، به قول حافظ:



اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست

عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري




پاورقي

[1] سياسة الحسينيه ص 30-25.