بازگشت

سفر پر شتاب عبيدالله با سران بصره


همان خبيث بود كه در مأموريت بجهت خاموش كردن انقلاب كوفه ابي بكر را به نيابت حكومت انتخاب نكرد و برادر خود عثمان بن زياد را به نيابت خود تعيين نمود و سليمان را كه قاصد حسين (ع) به اهل بصره بود، به دار زد و پانصد نفر از شخصيت هاي برجسته و سران قبائل را همراه خود برد، كه با بيرون رفتن آنان از شهر منطقه بصره از هر گونه خطر انقلاب عليه دولت يزيد در امان بود. و بديهي است كه رجال مؤثر در حد شهري بيشتر از پانصد نفر متصور نيست، بطوري كه تاريخ از رجال متخلف فقط از يك نفر به نام مالك بن مشيع ياد كرده كه او هم بخاطر بيماري در شهر ماند. از اينجا روشن مي شود كه كسي از رجال نامدار در بصره باقي نمانده بود. از جمله ي خارج شدگان از شهر عبدالله بن حارث نوفل و شريك بن اعور


همداني، يا به گفته ي قمقام حارثي يا به قول تتمة المنتهي، السلمي بودند.

به گفته ي تاريخ پسر زياد اسب خود را چنان بسرعت مي راند كه همراهان از او بازماندند. اولين كسي كه بازماند شريك ابن اعور و عبدالله بن حارث بود. منظور شريك كندي در سفر بود تا عبيد الله ديرتر از حسين (ع) به كوفه برسد و امام پيش از وي وارد كوفه شود.

فاصله ي بين بصره و كوفه (بر حسب نقشه ي كشور عراق) 500 كيلومتر است گو اينكه 85 و يا يكصد فرسنگ هم نوشته اند. [1] .

عبيد الله به در راه ماندگان توجهي نكرد و چون به قادسيه رسيد مهران، آزاد شده ي ابن زياد نيز از رفتن بازماند. پسر مرجانه گفت: اي مهران! اگر استقامت ورزي تا به قصر كوفه برسيم تو به را صد هزار درهم بر گردن من است. غلام گفت: مرا ديگر قوت و طاقت نمانده نتوانم. عبيد الله به شيوه ي حجازيان لباس سپيد در بر و عمامه ي سياه بر سر و لئام بصورت بسته، بر استري سوار شده بود واز راهي كه به طرف صحرا و سمت نجف بود، به هنگام ظهر داخل كوفه شد.

همچنين بتصريح اكثر مورخين چون نزديك شهر رسيد، توقف نمود و شبانگاه تنها به كوفه وارد شد. و برخي گفته اند با چند نفر كه عددشان كمتراز ده تن بود وارد شد. [2] .

وقتي كه پسر مرجانه وارد كوفه شد، مردمان گمان مي كردند كه حسين (ع) است، لذا گروه گروه عقب مركب او به راه افتادند به وي سلامي گفتند، اما وقتي كه فهميدند پسر زياد است او را سنگسار كردند. [3] .



پاورقي

[1] مسلم بن عقيل ص 507.

[2] قمقام ص 289.

[3] قمقام ص 292.