يك افعي در جست و جوي سر عبيدالله است
در جنگ سال شصت و شش هجري كه عبيد الله زياد كشته شد، سر او را با ساير سرهاي
مقتولين به كوفه آوردند و مارها از او انتقام مي گرفتند. ترمذي در صحيح خود از عمارة بن عمير نقل كرده: وقتي كه سر عبيد الله را با سرهاي ياران او آوردند. در ميدانگاه مسجد پهلوي همديگر رديف كردند. وقتي من رسيدم كه مردم با صداي بلند مي گفتند: آمد آمد. ناگهان ماري را ديدم كه همه ي سرها را وارسي نمود و گذشت تا رسيد به سر عبيد الله بن زياد، آنگاه لحظه اي مكث نمود. سپس داخل دماغ عبيد الله بن زياد گرديد و لحظه اي توقف نمود، سپس بيرون آمد و رفت تا آنكه از نظر مردم غايب شد. باز مردم صيحه زدند: آمد آمد. باز همان افعي را ديدم مانند سابق آمد تا به دماغ آن ملعون رفت و اين عمل سه مرتبه تكرار شد. [1] .
مرحوم آيت الله العظمي مرعشي در احقاق الحق ناقلين حديث را از مورخين معتبر بدين شرح ذكر كرده كه همه ي آنها اين خبر را از ترمذي نقل كرده و از صحيح او اقتباس كرده اند:
علامه طبراني در معجم كبير صفحه 45 (مخطوط)
علامه خوارزمي در مقتل حسين ج 2 صفحه 84، طبع الغري.
علامه حافظ ذهبي در سير النبلاء ج 3 ص 359.
علامه ابن اثير جزري در جامع الاصول ج 10 ص 25.
علامه زرندي در نظم در السمطين ص 220، طبع قضا.
علامه احمد بن حجر الهيثمي در صواعق محرقه ص 196، طبع ميمنيه ي مصر.
و علامه شيخ عبدالوهاب شعراني در مختصر تذكره ي قرطبي حديث را نقل كرده و صدر حديث را هم از همان راوي اضافه كرده كه مردم كه سرها را ديدند همه گفتند ابن زياد و ياران او بدبخت شدند، هم دنيا را از دست دادند و هم آخرت را. حاضرين، مشهد حسين (ع) و ياران و اولاد او را ياد كردند و صداها به گريه بلند شد. در همين حال ماري پيدا شد و...
و علامه محمود بن احمد عيني در «عمدة القاري» ج 16 ص 241 و طبع قاهره، گويد كه سرها را پيش مختار گذاشتند. ماري بسيار نازك پيدا شد و پس از بررسي از دهان ابن زياد وارد شد و از سوراخ دماغش بيرون آمد، سپس از دماغش وارد شد و از دهان او بيرون آمد.
و علامه شبلنجي در نور الابصار ص 126 حديث را از ترمذي نقل كرده و اضافه كرده سر ابن زياد را در محل نصب سر حسين (ع) نصب كرده بودند. [2] .
پاورقي
[1] صحيح ترمذي ج 13 ط صادي مصر ص 197 اسد الغابه ج 2 ص 22.
[2] احقاق الحق ج 11 ص 345-542.