بازگشت

عطاء وافر به معلم پسرش


گويند كه عبدالرحمن سلمي به يكي از پسران حسين چهار سوره را ياد داد. وقتي كه اين سوره ها را در پيشگاه پدر قرائت نمود؛ امام پرسيد چه كسي اين سوره ها را به تو ياد داد همين كه گفت عبدالرحمن، امام هزار دينار و هزار حله داد و دهن او را با در پر كرد. درباره ي زيادي صله به امام اعتراض شد. آقا فرمود: هنوز كم است. سپس اين اشعار را خواند:



اذا جادت الدينا عليك فجد بها

علي الناس طرا قبل ان تنفلت



فلا جود يفنيها اذا هي اقبلت

و لا البخل يبقيها اذا ما تولت [1] .



نقل شد مردي از انصار پيش حسين (ع) آمد و خواست از آن حضرت چيزي درخواست كند. امام فرمود: برادر انصاري! حيثيت و وجه ي خود را از حقارت سؤال حفظ كن و خواسته ي خود را در نامه بنويس و پيش من بياور. اميد است كه تو را شاد كنم.

مرد انصاري نوشت: به فلان كس پانصد دينار مديونم و با اصرار از من مي خواهد. به او التماس كردم تا به من مهلت دهد. امام نامه را خواند و وارد منزل شد. يك كيسه طلاي هزار ديناري براي او آورد و فرمود: پانصد دينار براي دين تو و بقيه را در زندگي خود مصرف كن و حاجت خود را به هر كس مگو مگر سه طايفه: صاحب دين، صاحب مروت و صاحب حسب. [2] .



پاورقي

[1] سفينة البحار ج 1 ص 609، تحف العقول 177 و بحار ج 44 ص 191. هنگامي که دنيا به تو سخا کرد تو نيز با مال دنيا به مردم سخا کن بدون استثناء قبل از آنکه رها شود و از دست بيرون رود. وقتي دنيا رو آورد جود و سخا آن را از بين نمي‏برد و هر وقت رو گرداند بخل آن را باز نمي‏دارد.

[2] سفينة البحار ج 1 ص 609، تحف العقول 177 و بحار ج 44 ص 191.