بازگشت

حسين در نظر فرماندار مدينه و نامه ي او به ابن زياد


هنگامي كه وليد بن عتبة بن ابي سفيان دستور يزيد را درباره ي بيعت گرفتن امام (ع) دريافت كرد امام (ع) را شبانه دعوت نمود و بيعت يزيد را به وي پيشنهاد كرد. آن حضرت تا فردا صبح مهلت خواست. مروان بن حكم رئيس پليس مدينه گفت: همين جا از حسين بن علي بيعت بگير و اگر نپذيرفت سرش را بزن ولي پيشنهاد مروان پذيرفته نشد و امام (ع) بيون رفت. در اينجا فرماندار مدينه به مروان گفت: تو به من پيشنهادي كردي كه اگر عمل مي كردم دين من از بين مي رفت. به خدا قسم اگر سلطنت و ثروت همه ي دنيا را به من بدهند، راضي نمي شوم حسين بن علي (ع) را بكشم «و الله ما احب ان لي ما طلعت عليه الشمس و غربت عنه من مال الدنيا و ملكها و اني قتلت الحسين (ع)» [1] .

و نيز خوارزمي نقل كرده، همين كه وليد از حركت موكب همايون حسين به سوي عراق آگاه شد، شخصا به ابن زياد حاكم كوفه نامه نوشت و در آن نامه ابن زياد را از اقدام به جنگ حسين نكوهش كرد.

اما بعد فان الحسين بن علي (ع) قد توجه الي العراق و هو ابن فاطمة البتول و فاطمة بنت رسول الله فاحذر يابن زياد ان تأتيي اليه بسوء فتهيج علي نفسك في هذه الدنيا ما لا يسده شي ء و لا انساه الخاصة و العامة ابدا ما دامت الدنيا قال و لم يلتفت عدو الله الي كتاب وليد. [2] .


يعني: حسين بن علي (ع) متوجه عراق شده و او پسر فاطمه بتول است و فاطمه دختر پيغمبر خداست. پس بترس از آن كه نسبت به او بد رفتاري نمائي و بر خود عيب و عاري برانگيزي كه هيچ چيز آن را جبران ننمايد و هميشه خاص و عام تا دنيا باقي است، آن را فراموش نكنند. ولي دشمن خدا به نامه وليد اعتنا نكرد.

از مضمون نامه عظمت و محبوبيت امام (ع) در بين مسلمين عموما و بين حكام يزيد خصوصا، و سوء انعكاس هتك احترامات او در قلوب آشكار است.

ولكن قلب معكوس و وجدان بيمار شده نصيحت قبول نخواهد كرد، با اين همه نصيحت وقتي شنيد امام (ع) در سر زمين نينوا به محاصره درآمده، نامه اي بي ادبانه نوشت كه «به من خبر رسيده در سرزمين كربلا فرود آمده اي. اميرالمؤمنين يزيد به من نوشته و دستور داده كه به خواب نروم و سير غذا نخورم مگر آنكه تو را به قتل برسانم!

وقتي اين نامه به دست امام رسيد نامه را خواند، به زمين انداخت و فرمود: كساني كه رضاي مخلوق را با خشم خدا معاوضه مي كنند هرگز رستگار نخواهند شد. سپس به قاصد فرمود: اين نامه جواب ندارد، زيرا او مستحق عذاب است، برگرد. قاصد برگشت و سخنان امام (ع) را به ابن زياد گفت و آن ملعون فرمان قتل امام را براي ابن سعد نوشت. [3] .


پاورقي

[1] ارشاد مفيد ص 183 به خدا سوگند دوست ندارم آنچه در روي زمين خورشيد بدان مي‏تابد و از آن غروب مي‏کند از ثروت دنيا و سلطنت آن مال من باشد. در حالي که من قاتل حسين بن علي باشم.

[2] مقتل خوارزمي ص 221.

[3] زندگي و شهادت ص 154.