بازگشت

عظمت حسين در نظر پسر عمروعاص


ابن رجاء گويد: ما در مسجد مدينه در حلقه ي درسي بوديم. امام حسين (ع) بر ما گذشت و بر حلقه ي ما سلام گفت. جواب سلام را رد كرديم. عبدالله بن عمرو عاص ساكت ماند و قوم از جواب سلام فارغ شدند. ابن عمرو گفت: عليك السلام و رحمة الله و بركاته. چون حسين قدري دور شد، ابن عمرو گفت: من احب ان ينظر الي احب اهل الأرض الي اهل السماء فلينظر الي هذا المجتاز. يعني: كسي كه دوست دارد محبوب ترين جهانيان زمين نزد اهل آسمان را ديدار كند بر اين گذرنده (يعني حسين (ع)) نظر كند.

و اگر او از من راضي باشد بهتر است از چارپايان و شتران بسيار و بيشمار. ابوسعيد خدري حاضر بود به او گفت: پس چرا بخاطر گذشته ها از او معذرت نمي خواهي؟ ابن عمرو گفت: بسيار مايل هستم. آنگاه ابوسعيد وعده داد كه صبح فردا به عذرخواهي به خاطر جنگي كه در صفين با علي (ع) كرده بود نزد امام حسين (ع) روند.

چون خدمت آقا رسيدند، ابوسعيد مدح روز گذشته را از ابن عمرو براي او نقل كرد. امام حسين فرمود: تو كه مرا محبوب ترين اهل روي زمين در نزد اهل آسمان مي داني پس چرا در صفين با من و پدرم جنگ كردي و حال آن كه تو مي دانستي پدرم برحق و از من بهتر است؟!

وي گفت: پدرم عمرو بن عاص به من دستور داد، پيغمبر نيز فرموده كه پسر بايد از پدر اطاعت كند و من به حكم پيغمبر از پدرم اطاعت كردم.

امام فرمود: مگر دستور خدا را در اين مورد در قرآن نخوانده ايد كه «و ان جاهداك علي ان تشرك بي ما ليس لك به علم فلا تطعهما» (لقمان آيه 14) يعني: اگر پدر و مادر تو را وادار


كنند تا براي خدا شريك قرار دهي و علم به درستي گفتار آنان نداري، پس در آن صورت اطاعت نكن. و پيغمبر فرموده: «لا طاعة لمخلوق في معصيته الخالق» يعني: مخلوق را در معصيت خالق اطاعت نتوان كرد.

مطلب كه به اينجا رسيد ابن عمرو عاجز ماند و گفت: قسم به خدا نه روي شما شمشير كشيدم نه نيزه بلند كردم. [1] .


پاورقي

[1] اسد الغابه ابن اثير ج 3 ص 233، مناقب ابن شهر آشوب، بحار ج 43 ص 299 و با تفاوت مختصر در قمقام ص 211، اين قصه را در جنگ صفين نقل کرده که حسين (ع) از جلو صف پسر عمروعاص رد مي‏شد و اين قضيه واقع شد.