بازگشت

عمرو بن عاص چه گفت و از حسين چه شنيد؟


حسين بن علي نابغه ي فصاحت و بلاغت و حريفان او، در هر مقوله وارد سخن مي شدند و در همان كلمه ي اول مغلوب مي شدند و عرق شرمندگي از پيشاني خود مي زدودند. عمرو بن عاص با آن قدرت بيان و سخنوري و حيله گري اش كه به روباه عرب شهرت يافته بود، در يك مجلس در مقابل جواب هاي حسين چنان درمانده شد كه معاويه روي به او كرد و گفت: به جان خودم سوگند اين حسين است و پسر علي بن ابيطالب است. (يعني در مقابل زبان او زبان ما كند و منطق ما سست است).

ابن شهر آشوب در كتاب خود، مناقب آل ابي طالب، گويد كه عمرو بن عاص در يك مجلسي به حسين (ع) گفت: چه عواملي باعث شده كه اولاد ما از اولاد شما بيشتر است؟ امام در جواب شعر عباس بن مرداس السلمي را خواند:



بغاث [1] الطير اكثرها فراخا

و ام الصقر [2] مقلات نزو



يعني: پرندهاي سياه رنگ سنگين پرواز تنبل، جوجه زياد مي آورند، اما مرغ شكار يك اولاد مي آورد، يا كم اولاد مي شود.

عمرو عاص گفت: چه عللي باعث شده كه شارب هاي (سبيل) ما از شارب هاي شما زودتر سفيد مي شود؟

امام فرمود: زنان شما عفوني و بدبو هستند، لذا هر وقت با آنان نزديكي مي كنيد نفس آنها به صورت شما مي خورد و رنگ شارب هاي شما را تغيير مي دهد.


عمروعاص گفت: چه سبب شده كه ريش هاي شما از ريش هاي ما زيادتر و سنگين تر است؟

امام (ع) آيه ي 56 سوره اعراف را خواند: «و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذي خبثت لا يخرج الا نكدا» (منظور از شهر زيباي پاك زمين هاي آن است) يعني: زمين خوب پاك سبزي هاي خود را با اذن پروردگار بيرون مي آورد، اما زمين خبيث و لجنزار حاصل را كم مي آورد.

معاويه كه در همان مجلس حاضر بود گفت: به حق خودم كه بر تو (يعني عمرو عاص) است حقا اين پسر علي بن ابيطالب است. پس امام حسين (ع) اين دو بيت شعر را خواند:



ان عادت العقرب عدنا لها

و كانت النعل لها حاضرة



قد علم العقرب و استيقنت

ان لا لها دنيا و لا آخرة



1- اگر عقرب (يعني عمرو) دوباره به ما حمله كند، ما بر او حمله مي كنيم. نعلين براي كوبيدن سر او نيز حاضر است!

2- و عقرب هم مي داند و يقين كرده است كه براي او نه دنيا وجود دارد و نه آخرت. [3] .



پاورقي

[1] بغاث با ضم و فتح و کسر باء جمع بغاثة، پرنده سفيد رنگ و کند پرواز و از نظر جثه بزرگ است.

[2] صقر به پرنده اي گفته مي‏شود که بوسيله‏ي آن پرندگان شکار مي‏شوند. جمع آن اصقر و صقور مي‏آيد و با صاد و سين و زاء هم تلفظ مي‏شود يعني سقر و زقر هم گفته مي‏شود.

[3] مناقب آل ابيطالب ج 4 ص 67.