بازگشت

كيسه هاي طلا و نقشه ي مجدد


معاويه بعدازظهر همان روز فرمان داد تا كيسه هاي درهم و دينار را باز كردند و بي حساب به مردم پول دادند. حتي نسبت به آل هاشم هم بي هيچ تبعيضي بخشش نمود. فرداي آن روز مردم طعم مهرباني ها و احسان هاي او را چشيده بودند بار ديگر به دنبال آن چهار نفر فرستاد، ولكن به عنوان توديع. و وقتي حاضر شدند با زبان چرب و نرم از آنان پذيرائي كرد و گفت: باز همان خواهش ديروزي را تكرار مي كنم و تقاضاي من اين است كه نسبت به يزيد كه برادر و پسر عم شماست نظر موافق و مساعد پيدا كنيد و در كارها به او كمك كنيد. نام خلافت بر او و اساس كار به دست شما باشد. من بدين امر رضا مي دهم و با اين ترتيب هر آنچه بخواهيد انجام مي دهيد و پايه ي حكومت اسلامي را هم در قلب مردم محكمتر و استوارتر مي سازيد. اين خواسته ي صميمي دل من است.

همه سكوت كردند و عبدالله بن زبير گفت: معاويه! ما سخنان شما را شنيديم و تو نيز به سخنان ما گوش دادي. ما سه پيشنهاد داريم، هر يكي از آنها را صلاح دانستي بپذير.

اول اينكه رفتار پيغمبر اكرم را در پيش بگير و هيچكس را براي خلافت تعيين مكن، [1] زيرا صحابه بعد از پيمبر (ص) ابي بكر را تعيين كردند.

معاويه گفت: اين پيشنهاد شما قابل قبول نيست. چون من مانند ابوبكر در ميان شما نمي بينم. عبدالله گفت: پس پيشنهاد دوم را قبول كن و مانند ابوبكر رفتار كن، يعني برجسته ترين افراد قريش را بغير از فرزندان و بستگان قريش - معين كن كه آنها بنشينند و يكي


را از ميان خود انتخاب كنند.

معاويه كه احساس كرد جواب درستي ندارد فكر كرد كه اختلاف ميان بيندازد، لذا خطاب به آن سه تن گفت: آيا با اين پيشنهادها موافق هستيد؟

آنها متفقا گفتند: ما همه با پيشنهاد ابن زبير موافقيم. معاويه فكري كرد و گفت: عيب ندارد. به مردم اعلان عمومي دهيد كه فردا قبل از حركت من اطراف كعبه اجتماع كنند تا من اين موضوع را با خود مردم در ميان گذارم.

امام با رفقاي خود از مجلس برخواستند و به اميد آن كه فردا مردم همان پيشنهادها را تأييد خواهند كرد، بسيار خوشحال بودند.


پاورقي

[1] اين نسبت به پيغمبر از راه مماشات با رويه‏ي دشمن است. يعني عامه چنين ادعا داشتند. اما تعيين خليفه بر شخص رسول ضرورت داشت و به اعتبار روايات فراوان و اعترافات صريح علما و مورخين اهل عامه و شيعه او در حال حيات خود علي (ع) را به عنوان خليفه‏ي بعد از خود تعيين کرده بود.