بازگشت

خشم معاويه و پاسخ حسين


معاويه عبدالرحمن را كه ديد روي ترش كرده و با قيافه اي بسيار خشن گفت: من در چهره ي تو جز حسد و عداوت چيزي نمي بينم. همه ساكت شدند و رعب و وحشت همه جا را گرفت. كسي جرئت اعتراض نداشت جز يك شخصيت بزرگ و چهره آسماني، و آن حسين بن علي بود كه نتوانست تحمل كند و گفت: معاويه! تو در رفتار و گفتار خود راه غلط پيش گرفتي


وگرنه با آنان كه اهل اين گونه سخنان نيستند چنين حرفهاي پريشان نمي زدي، معاويه گفت: من اشتباه نمي كنم. آنان كاري مي خواستند خداي متعال غير آن را مي خواست سرانجام آنچه خدا خواست همان شد.

معاويه با سرعت از برابر حسين (ع) رد شد تا مبادا سخن تندتري از آن حضرت بشنود.

در مدينه هر كس به ديدن معاويه مي آمد، محبت بسيار مي كرد و خوش آمد مي گفت. تنها امام حسين به ديدار او نيامد و عبدالرحمن و ابن زبير از امام حسين تبعيت كردند و مدينه را به قصد مكه ترك گفتند.

معاويه فردا در مسجد پيغمبر به منبر رفت و گفت: من 16 سال است در رأس كار مسلمين هستم، [1] و اكنون حس مي كنم بايد جاي خود را به كس ديگري واگذار كنم و آن را منحصرا در پسرم يزيد تشخيص داده ام و هر كس مخالفت كند بلائي بر سر او مي آورم كه تا ابد سر زبانها گفته شود، حال چهار نفر از مخالفين را نام مي برم:

حسين بن علي (ع)

عبدالرحمن بن ابي بكر

عبدالله بن زبير

عبدالله بن عمر

اين كلمات تهديدآميز معاويه آثار نامطلوبي بر روي مردم گذاشت و مورد اعتراض حضوري عايشه قرار گرفت، بطوري كه عايشه گفت: مي خواهي دستور بدهم تو را بگيرند و به جرم قتل برادرم محمد گردنت را بزنند؟ معاويه اعتراض نمود و گفت: اي عايشه! غافلي كه من در شهر رسول خدايم و هر كس در اين شهر در امان است.

عايشه گفت: پس چطور حسين بن علي و برادرم و پسر زبير و پسر عمر را تهديد به قتل مي كردي! مگر تو مي تواني به اين چهار نفر بزرگزاده آسيبي برساني؟

معاويه آن تهديدها را انكار كرد و خلاصه مذاكره به اين نتيجه منتهي گرديد كه معاويه با اين چهار نفر رفتار ملايم و روحيه ي نرم اتخاذ كند.

معاويه عبدالله بن عباس را طلبيد و با او رفتار پرمهر و محبتي نمود و از او خواست تا با


همراهي معاويه به مكه بروند و با آن چهار تن ملاقات كنند و هر گونه سوء تفاهمي را از بين ببرند و همه چيز را خاتمه دهند. عبدالله كه هميشه با معاويه سر به سر مي گذاشت با خوشحالي اين تقاضا را پذيرفت.

كارچاق كن هاي معاويه از عبدالله بن عباس براي آن چهار تن نامه هائي گرفتند كه در آن نوشته بود معاويه جهت رفع سوء تفاهم به ديدار شما مي آيد. همچنين در آن تقاضا كرده بود تا از او استقبال كنند و رفتار نيكو نشان دهند. و اعمال معاويه نيز تا حد ممكن تلاش مي كردند مردم را به استقبال بكشانند.


پاورقي

[1] از اين بيان معلوم مي‏شود اين مسافرت در سال 56 اتفاق افتاد، زيرا وي در سال چهل و يک منصب خلافت را تصاحب کرده بود.